حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 476
فروشدن چو بديدی برآمدن بنگر |
، 212
قبله جان را چو پنهان كرده اند |
، 123
قبله جان را چو پنهان كرده اند |
، 125
قد طال ما اكلوا دهرا و ما شربوا |
، 298
قصد تو از خلق عشقی من يقين دارم- فقط |
، 62
كاسوده شود ز بهانه دل |
، 107
كان تحمل كه تو ديدی همه بر باد آمد |
، 277
كآن را خليل بنا كرد و اين را خدا خليل |
، 106
كرامت كن درونی دردپرور |
، 430
كرده لوح از ريگ و انگشتان قلم |
، 367
كز هستی اش به روی زمين بر اثر نماند |
، 409
كشور حسن و ملاحت چون تو سالاری ندارد |
، 71
كه آن گوش پر از صدای تو باشد |
، 213
كه اين دنيا نمی ارزد به كاهی |
، 411
كه بينايی اش از ضيای تو باشد |
، 213
كه چشم سر ما نبينند نهان |
، 22
كه در آفرينش ز يك گوهرند |
، 125
كه رحم اگر نكند مدعی خدا بكند |
، 364
كه سعيم وصول لقای تو باشد |
، 213
كه شما بوديد افسانه نه من |
، 31
كه گرد عشق نگردم مردم هشيار |
، 89
كه من يك دم نگشتم شاد از اين دل |
، 90
كه هر كار كردم برای تو باشد |
، 213
كه هم عاشق و هم گدای تو باشد |
، 213
كی سبزه دمد ز دانه دل |
، 107
گاوان و خران باربردار |
، 136
گر برانند و گر ببخشايند |
، 65
گر تو نمی پسندی تغيير ده قضا را |
، 84
گر خدا خواهد كه غفاری كند |
، 271
گر شبی در خانه جانانه مهمانت كنند |
، 427
گر شد ز ميانه دو نيمه شايد |
، 279
گر قدمت هست چو مردان برو |
، 326
گر مملكت سلطان وجودی |
، 107
گر می پذيری خسته ما سخت خسته ايم |
، 278
گر نكند، اوست حماری بزرگ |
، 67
گر هست يگانه گوی نبود |
، 279
گفت احمد ز يمن بوی خدا می شنوم |
، 69
گفت آری ليك اينجا يك نفر هوشيار نيست |
، 302
گفت از بهر غرامت جامه ات بيرون كشم |
، 301