حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 281
آمده است كه وقتی بنده ای قصد ارتكاب گناهی را دارد آنان به پروردگار می گويند: بنده تو قصد گناه دارد و در دل نقشه انجام آن را می كشد.
خطاب می رسد: مواظبش باشيد. اگر گناه مرتكب شد، هفت ساعت صبر كنيد و قلم را نگاه داريد و چيزی ننويسيد، چون ممكن است در اين مدت توبه كند. اما اگر توبه نكرد، فقط همان گناه را برايش ثبت كنيد. اما اگر قصد گناه كرد و مرتكب گناه نشد، به جای آن نيت گناه كه انجامش نداده حسنه ای برايش ثبت كنيد و آن نيت آلوده و گناه را حسنه حساب كنيد، [44] برای اين كه به خاطر من در پی آن گناه نرفت، نه اين كه زمينه اش فراهم نبوده باشد.
اين چه خدايی است كه اين قدر خاطر بندگانش را می خواهد و ما چه بندگانی هستيم كه او را به سبب مشغول شدن به نعمت هايی كه خودش به ما داده فراموش می كنيم و از او دل می بريم و در دوستی با او تنها به ادعا بسنده می كنيم؟ خودمان را در دوستی با پروردگار با كسی مقايسه كنيم كه هواره خدا را به راستی و از سر صدق می خواند و در چين شبی ضربت خورد. نشانه راستگويی اش هم اين بود كه خدا برادری چون پيامبر خدا، همسری چون زهرای مرضيه، و فرزندانی مانند حسن و حسين و قمر بنی هاشم و زينب كبری به او عطا كرد. او كه در سحرگاه عروجش به سوی محبوب با فرقی شكافته و محاسنی آغشته به خون فرياد زد: رستگارم شدم. به خدای كعبه سوگند!