حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 474
خلقت من در جهان يك وصله ناجور بود |
، 62
خود بد بديد ای خسيسان زمن |
، 31
خود حاصل عمر چيست؟ افسوس |
، 139
خيری كن ای فلان و غنيمت شمار عمر |
، 409
دانه پنهان كن به كلی دام شو |
، 5
دانی كه چرا همی كند نوحه گری؟ |
، 323
در آن سينه دلی و آن دل پر از درد |
، 430
در آن سينه دلی و آن دل همه سوز |
، 430
در اين راه اميدم پيچ درپيچ |
، 430
در رقص درآيد فلك از زمزمه عشق |
، 253
در محشر اگر لطف تو خيزد به شفاعت |
، 148
در ميان باديه بنشسته فرد |
، 367
در ميان موج دريا تخته بندم كرده دوست |
، 84
در نمازم خم ابروی تو در ياد آمد |
، 277
در همه عمر از آن پشيمانيم |
، 65
درخشنده افتاده بر روی خاك |
، 390
دگر عضوها را نماند قرار |
، 126
دل افسرده غير از آب و گل نيست |
، 430
دل را در اين حديث ملامت نمی كنم |
، 87
دلم پرشعله گردان سيه پر درد |
، 430
دوستان در هوای صحبت يار |
، 65
دولت خبر ز راز نهانم نمی دهد |
، 50
ديد مجنون را يكی صحرانورد |
3، 367
ديدن هر روز يگ گون، رنج جوراجور بود |
، 62
ديده اهل طمع ز نعمت دنيا |
، 305
ديده نديدم در آن جز جز رخ زيبای دوست |
، 427
ذات معلوم بودت نيست مرغوب، از چه رو |
، 62
رخ نمايان كن كه تا روشن شود بر خلق عالم |
، 71
رسد آدمی به جايی كه به جز خدا نبيند ... |
،
49
ره به جای دگر نمی دانيم |
، 65
روز من در آفتاب شب درخشان می شود |
، 12
روزانه نيك نمی بينی |
، 107
روزها در ديده ام تاريك و ظلمانی است چون |
، 12
روشنان را به حقيقت شب ظلمانی نيست |
، 12
ريشه سرو كهنسال از جوان افزون تر است |
، 139