فارسی
جمعه 05 مرداد 1403 - الجمعة 18 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 385

غل و زنجيرهايی كه از طريق شكم و شهوت شما را به طبيعت بسته است، باز كند كه بشود روح شما را نزد من بياورد.

حضرت يوسف عليه السلام كه تمام وجودش به جانب خدا در حركت بود، پروازش قوی و سريع بود و حتی يك چشم بر هم زدن از اين سفر متوقف نمی شد، زليخا می خواست با تمايلات بدن كه اين مجموع تمايلات، زليخا را به:

«اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ»

و به:

«وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ»

و به:

«وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ»

تبديل كرده بود، اين مسافرِ به جانب حضرت حق را كه روح و همه موجوديت او به جانب خدا می رفت، به سمت خود و به طرف زمين جذب كند. جاذبه يكی از آن تمايلات را گرفته، در مقابل جاذبه الله، فكر می كند جاذبه شهوت بدنی، جاذبه حضرت حق را خنثی می كند و حضرت يوسف عليه السلام ذليل شهوت او می شود!!

گله و چوپان و سگ گله را ديده ايد. طبع سگ اين است كه اگر غريبه ای به طرف گله بيايد، پارس كند و اگر چوپان اشاره كند، خيز بردارد و شكم بيگانه ای را پاره كند، اما آشنای چوپان می آيد، تا سگ پارس كند، بين چوپان و سگ اشاره ای قابل فهم است، با آن اشاره سگ آرام می شود.

خدا می فرمايد: درست است كه سگ هاری مانند شيطان در كنار زندگی شماست، اما اين سگ هار، شكم غريبه ها را پاره می كند، تويی كه آشنای من هستی، با يك اشاره، چنان او را از تو دورش می كنم كه تو برای هميشه برای من بمانی. اگر ما را ببرند، يعنی هنوز آشنای خدا نشده ايم، به سگ چيزی نمی گويد،




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^