فارسی
جمعه 18 آبان 1403 - الجمعة 5 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 270

كشور وجودش تبديل به يوسف می شود و در اين مصر حكومتی الهی و ملكوتی برپا می كند. به دو دليل: اول اين كه اين حاكم ميل شديدی به پروردگار دارد و مانند يوسف می گويد:

«رب قد آتيتنی من الملك و علمتنی من تأويل الاحاديث فاطر السماوات و الارض أنت وليی فی الدنيا و الآخرة توفنی مسلما و ألحقنی بالصالحين». [13]

پروردگارا، تو بخشی از فرمانروايی را به من عطا كردی و برخی از تعبير خواب ها را به من آموختی. ای پديدآورنده آسمان ها و زمين، تو در دنيا و آخرت سرپرست و يار منی. درحالی كه تسليم فرمان های تو هستم جانم را بگير و به شايستگان ملحقم كن.

منطق او نيز همانند يوسف است:

«يا صاحبی السجن ءأرباب متفرقون خير أم اللّه الواحد القهار». [14]

ای دو يار زندانی من، معبودان متعدد و متفرق بهترند يا خدای يگانه مقتدر؟

و چون يوسف در مقابل تمايلات دنيايی چنين می ايستد:

«قال رب السجن أحب إلی مما يدعوننی إلی و إلا تصرف عنی كيدهن أصب إليهن و أكن من الجاهلين». [15]

پروردگارا، زندان نزد من محبوب تر است از عملی كه مرا به آن می خوانند، و اگر نيرنگشان را از من نگردانی به آنان رغبت می كنم و از نادانان می شوم.

اين قدرت روحی يوسف است. او همه توانايی خود را كه چشم و گوش و زبان و دست و شكم و شهوت و قدم باشد رو به خدا می كند و آن ها را متوجه پروردگار می سازد. بدين ترتيب، چشمش خدابين می شود و به هرچه می نگرد حق را می بيند:

«فانظر إلی آثار رحمة اللّه ...». [16]

پس با تأمل به آثار رحمت خدا بنگر

«تلك آثارنا تدل علينا

فانظروا بعدنا إلی الآثار».

[17]




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^