فارسی
جمعه 18 آبان 1403 - الجمعة 5 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حديث عقل و نفس آدمی درآيينه قرآن، ص: 276

ارتباط بودند، حرمسرا داشتند، و از هيچ كاری شرم نمی كردند؟

سوم، «مماراة الاحمق». يعنی بگومگو با آدم های نادان كه نه خدا سرشان می شود نه حق و نه حلال وحرام. «تقول و يقول»؛ يكی تو می گويی و يكی او می گويد «و لا يرجع الی خير ابدا» و هيچ خيری در اين بگومگو وجود ندارد.

و چهارم، «مجالسة الموتی»؛ با مرده ها همنشين بودن. از حضرت پرسيدند: منظور از همنشينی با مردگان چيست؟ فرمود: منظور مجالست با ثروتمندان افراطكاری است كه از گناه پروا ندارند. نشست وبرخاست با اين انسان ها، نگاه به چهره و سيمايشان قلب را می كشد و فرعونی می كند بعد، اعضاء و جوارح ديگر نيز به گناه كشيده می شوند و انسان را راهی دوزخ می كنند.

چگونه دل به يوسف بدل می شود؟

پاسخ اين سوال را بايد از زبان خود يوسف شنيد. قرآن مجيد می فرمايد:

«قالوا أئنك لانت يوسف قال أنا يوسف و هذا أخی قد من اللّه علينا إنه من يتق و يصبر فإن اللّه لا يضيع أجر المحسنين». [34]

گفت: من يوسفم و اين برادر من است، همانا خدا بر ما منت نهاده است؛ بی ترديد هركس پرهيزكاری كند و شكيبايی ورزد پاداش شايسته می يابد؛ زيرا خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمی كند.

در حقيقت، براساس اين آيه، يوسف به دو دليل يوسف شد: «يتق و يصبر». يعنی در تمام عمر دامن به گناه آلوده نكرد و از زير بار تكاليف الهی نيز شانه خالی نكرد. به همين دو دليل شد يوسف. البته، نبايد گمان كرد كه يوسف تنها به خودش سود رساند، زيرا همان گونه كه در مقال نخست آوردم او به همگان سود رساند. يعنی يوسف شدن نتيجه اش اين است كه انسان منبع خيروبركت برای ديگران و اسباب نجات عده




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^