فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 268

نَخْشَبی! يادِ حق قوی چيزيست «1» و خدايا! پس كشيدم. آن هم برای رضای تو. زيرا كه هيچ رضا نداشتی.

ضرورتست كه من طالب رضای تو باشم «2» اكنون، خدايا! اگر آنچه كرده ام مقبول تو افتاده است، و برايم پاداشی منظور شده است، اندكی از آن را مايه نجات و رهايی قرار ده!

و در همين ميان، قسمتی از سنگ شكسته، و فرو ريخت.

دومی گفت: خدايا! خوب تر از من آگاهی كه شبی مادرم و پدرم از من قدری شير خواستند. و من بی هيچ تأنّی و تأمل برخاستم. و شتابان رفتم. و شير را خريده و بازگشتم. اما هر دو به خواب بودند. بالای سر ايشان نشستم كه شايد برخيزند. اما برنخاستند. و تا به صبح خوابيدند. و من بيدار ماندم، به اميد اينكه چشمانشان بگشايند و آنچه را خواسته اند در اختيار ايشان گذارم.

بكوش در ره احسان كه آن بُوَد با حق

تجارتی زپی سود ده صدی كردن «3» و صبحگاهان كه برخاستند و مرا با كاسه شير بر بالين خود ديدند، بسی دعا نمودند.

ای دعا ناگفته از تو مستجاب

داده دل را هر دمی صد فتح باب «4» اكنون دعاهای ايشان را اجابت فرما، ومرا خلاصی ده.

در اين ميان نيز بخشی ديگر از سنگ شكست، و فرو ريخت.

سومی گفت: خدايا! روزی كارگری در خانه ام كار می كرد. و روز به نيمه

______________________________
(1) ضياء الدين نخشبی، متوفی 751.

(2) كمال الدين حسين خوارزمی، مقتول 840.

(3) ابن يمين متوفی 769.

(4) مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بيت 301.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^