فارسی
دوشنبه 01 مرداد 1403 - الاثنين 14 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 73

درد خود را بنمايد. و نمود. و با نگاهی افسرده و غمبار آن مرد الهی را فهمانيد كه در كف نادانی بی خرد در بند و گرفتار است.

درست مثل ما، كه بايد با رفتار و حركات خود، انبياء و ائمه و انسان های پاك را بنمايانيم كه در اسارت نفس شيطانی خويشيم، و گرفتار در كف موجودی- شيطان- كه فهم هيچ زبانی را ندارد.

آن مرد الهی، و بصير و دلسوز، از نوع نگاه آن مرغ غزلخوان خواند كه با نگاه خود می گويد: گرفتارم. و اينجا جای من نيست. و مرا برای اين قفس تنگ نيافريدند.

مرغ باغ ملكوتم چه دهم شرح فراق

كه در اين دامگه حادثه چون افتادم

من ملك بودم و فردوس برين جايم بود

آدم آورد در اين دير خراب آبادم

مرد الهی كه نگاه بلبل را به خوبی خواند، بر درد پرسوز او واقف و آگاه شد، و به طفلِ قفس در دست رو كرد و گفت:

پسر جان، قفس برای تو، اما اين مرغ را من خريدارم. می فروشی؟

گفت: می فروشم.

پرسيد: به چند؟

گفت: به يك شاهی «1».

مرد الهی ديد اين بچه حتی در قيمت گذاری نيز دچار نادانی و نابخردی است، و بها و ارج و ارزش آن را هيچ نمی داند.

عزيزان، هوای نفس به همان بچه نابخرد می ماند.

همچنانكه پيرمرد آلوده و پرهوس، به بچه ای نادان و ناآگاه، مانندتر است.

همانطور كه جوان رو به دنيا نموده، و از آخرت غافل نيز بچه ای بی خرد را مانند

______________________________
(1) واحد پول خرد، يك بيستم ريال.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^