فارسی
دوشنبه 12 شهريور 1403 - الاثنين 26 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 305

آنها پيراهن او را درآوردند، او ظرف های آنان را پر كرد. آنها پول دادند، اما او پول را برگرداند و جنس ها را به رايگان داد.

آنها برگشتند، وقتی سر ظرف ها را باز كردند، ديدند كه همه پولها را پس داده اند.

به پدر خود گفتند: عجب انسانی است. او ديگر كيست؟ او كجا تربيت شده است؟

سفر دوم نيز آمدند.

در سفر سوم كه ظرف های آنان را پر كرد، بعد خيلی با محبت به آنها گفت:

«هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ» «1»

شما آن وقتی كه از حقايق خبر نداشتيد، جوان بوديد و حال و هوای منيّت داشتيد، آيا به ياد داريد كه با يوسف چه كرديد؟ اين ها به هم نگاه كردند كه او يوسف را از كجا می شناسد؟ يوسف كه سی سال قبل در چاه نابود شد. عاقل ترين آنان كه يهودا بود، گفت:

«إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ» «2»

تو يوسف نيستی؟ گفت:

«أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا» «3»

خدا به ما منت گذشت و ما را از چاه نجات داد و بعد توضيح داد كه چه جرياناتی در اين كاخ به او گذشته كه يك اتفاق آن اين بود كه نُه سال در زندان بودم.

______________________________
(1)- يوسف (12): 89؛ «آيا زمانی كه نادان بوديد، دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد؟»

(2)- يوسف (12): 90؛ «شگفتا! آيا تو خود يوسفی؟»

(3)- يوسف (12): 90؛ «من يوسفم و اين برادر من است، همانا خدا بر ما منت نهاده است.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^