فارسی
يكشنبه 11 شهريور 1403 - الاحد 25 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 154

با قدرت شيطانی آن زن در زندان بود، بعد كه آزاد شد و روشن شد او كيست، حاكم كل مملكت شد. صبح او را روی تخت نشاندند، حالا عزيز مصر شده، حضرت موسی بن جعفر عليه السلام می فرمايد: «1» لباس های دربار مصريان را بعد از زندان به او پوشاندند، جبرئيل می گويد: من آن روز را ديدم، نگاه می كردم، ببينم اكنون كه از ته چاه درآمده تا عزيز مصر شده است.

چه حالی پيدا كرده است؟

می گويد: شب شد، كاخ نشينان همه خوابيدند، هنوز مأمورهای بيرون او را نمی شناختند، لباس كهنه و پاره ای در آن تاريكی شب پوشيد، از كاخ بيرون آمد، به بيابان رفت، چاله خاكی را پيدا كرد، روی خاك افتاد. اين حرفها را خدا نيز در سوره يوسف نقل كرده است، جبرئيل می گويد: گوش دادم، شنيدم كه می گويد:

«رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ» «2»

اين تختی كه امروز من روی آن نشسته ام، از تو است،

«وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ»

______________________________
(1)- تفسير العياشي: 2/ 199، سوره يوسف ذيل آيه 101، حديث 89؛ «از امام صادق عليه السلام نقل شده:

يقول بينا رسول اللَّهِ صلی الله عليه و آله جالس في أهل بيته إذ قال أحب يوسف أن يستوثق لنفسه، قال فقيل بما ذا يا رسول الله قال لما عزل له عزيز مصر عن مصر لبس ثوبين جديدين أو قال نظيفين، و خرج إلی فلاة من الأرض، فصلی ركعات فلما فرغ رفع يده إلی السماء فقال «رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» قال فهبط إليه جبرئيل فقال له يا يوسف ما حاجتك فقال «رب تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ » فقال أبو عبد الله عليه السلام خشي الفتن.»

(2)- يوسف (12): 101؛ «پروردگارا! تو بخشی از فرمانروايی را به من عطا كردی و برخی از تعبير خواب ها را به من آموختی.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^