عبرت های روزگار، ص: 51
آورند.
و البته، منهای اين كار، رضايت حق، از آهنِ وجود انسان به دست نمی آيد.
و نيز فرمود: انسان به زمينی هموار می ماند، كه كشاورز هستی، به همراه شاگردان پرورش يافته خود، همچون: انبيا و امامان، می خواهند دانه های اعمال صالح و بذرهای اخلاق پاك را در اين زمين بكارند، و هم مواظبت كنند كه هيچ آفتی بر دامان اين دانه ها ننشيند. تا در نتيجه، تبديل به بوستان رضايت خداوند شوند.
بنابراين، هر گونه ايراد و اعتراض به عملكرد خدا و انبيا، و نيز مقررات شرعی جاهلانه است.
چون انسان نيز موجودی از موجودات جهان است. از اين رو، همچنانكه بر تمام موجودات كارهايی صورت می گيرد، و از اين راه به ثمر می نشينند، انسان نيز از اين ماجرا مستثنی نبوده و نيست.
«أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدیً» «1» آيا انسان گمان برده است كه او را آفريديم و رها كرديم.
يعنی گمان برده است كه نبايد بر روی او كاری صورت گيرد.
آيا نبايد پارچه اطلس وجود او به دست خياط هستی سپرده و خياطی شود، و از او جامه شرف و تقوی و پرهيز و كرامت سازد؟
آيا نبايد شمش وجود او به ابزار كرامت وو شرافت بدل شود؟
قشرها
البته، اگر انسان خود را به خياط و حداد و كشاورز هستی سپارد، و برای كشتن هوای نفس، خود را به قصاب عادل، حكيم، عالم، و برای گرفتن قشرها و پوست ها خود را به آسيابان هستی دهد، به حتم به منافعی كه در نظر است
______________________________ (1) آيا انسان می پندارد كه او را به حال خود واگذاشته اند. قيامت/ 36.