فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 87

يعنی مرا درياب.

اگر می خواهيد رها شويد و آزاد، عاجزانه و به گونه درماندگان، چشم بر اولياء خدا داشته، و دل را به ايشان سپاريد كه گوهر آزادی در كف اينان است.

هرچه می خواهيد از ايشان بخواهيد، كه آنچه ايشان از خدا بخواهند، همان می شود.

به ويژه سيد الشهداء عليه السلام را از ياد نبريد، كه ضامن پذيرش، پاسخ و استجابت دعاست.

و آن مرد خدا مرغ را دريافت. و آن را خريدار شد. و هرچند فروشنده كودك بود، و از بها و قيمت آن چندان خبر نداشت، و قيمتی ناچيز پيشنهاد كرد، اما مرد خدا، بيش از آنچه او گفت، خريد. و پرداخت.

هركس قيمت ها را نداند فريب خواهد خورد.

از اين روی، آنان كه قيمت آخرت را ندانستند آن را به دنيا فروختند. و نيز به عشقی كه از دختری در سينه داشتند. و يا...

درست به مانند كاروانی كه يوسف را كه قيمتی بالاتر و برتر از عالَم داشت، به دِرهمی چند فروختند.

عزيزان، قيمت ها را بشناسيد، قيمت همه چيز را. قيمت خود را. و نيز فرزندان خود را.

و آنها را به فرهنگ غرب نفروشيد كه ارزشی بس بالاتر از اين دارند.

هزاران سكه از طلا ارزش دختران شما نيست. ارزش اينان بهشت خداست.

پس، از اين سكه ها بگذريد، كه ايشان قيمتی ديگر دارند.

و مرد الهی، مرغ را به كف گرفت. نوازش كرد. دلجويی نمود. تسلّی داد.

و سپس نيز راه آسمان را پيش پايش گذارد. و پرواز.

اوليای خدا، انسان را برای خود نمی خواهند. اين است كه پس از آزادی، او را در كف خود اسير نمی نمايند. و به خدمت و چاكری نمی گيرند.

و مرغ به سوی مَرغزار پر كشيد. اما شب هنگام بازگشت. و خود را به




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^