فارسی
دوشنبه 11 تير 1403 - الاثنين 23 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 327

ای بردار موضع تاريك و سرد

صبر كردن بر غم و سستی و درد

چشمه حيوان و جام مستی است

كآن بلندی ها همه در پستی است

آن بهاران مضر است اندر خزان

در بهار است آن خزان مگريز از آن

همره غم باش و با وحشت بساز

می طلب در مرگ خود عمر دراز «1» روزی كه جوان سی و دو ساله فضيل مُرد، سراپا شادی و سرور شد. و گفت:

اكنون كه اين غم سنگين بر من فرود آمده است دانستم كه آن بار توبه پذير بر من نظری دارد.

تا توانی بنده شو سلطان مباش

زخم كش، چون گوی شو، چوگان مباش «2» خدمت اكسير كن مس وار تو

جور می كش ای دل از دلدار تو «3» نيكبختی را چو حق رنجی دهد

رخت را نزديكتر وا می نهد «4» ليك چون رنجی دهد بدبخت را

او گريزاند به كفران رخت را «5»

______________________________
(1) مثنوی معنوی، دفتر دوم، بيت 2261 تا 2265.

(2) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 1868.

(3) مثنوی معنوی، دفتر سوم، بيت 3475.

(4) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بيت 2916.

(5) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بيت 2915.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^