فارسی
جمعه 09 شهريور 1403 - الجمعة 23 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 204

تو ز قرآن ای پسر ظاهر مبين

ديو آدم را نبيند جز كه طين «1» از همين رو می بينيم كسانی كه به توصيه قرآن نمی روند، و آن را تنها به چشم ظاهر می بينند چگونه گمراه می شوند، آنهم با كتابی كه خود كتاب هدايت است.

و اينجا حقيقتی ديگر آفتابی و روشن می شود و آن اينكه چرا و چگونه بسياری با همين كتاب گمراه می شوند.

ز آنكه از قرآن بسی گمره شدند

زان رَسن قومی درون چه شدند

مر رسن را نيست جرمی ای عنود

چون تو را سودای سَر بالا نبود «2» و جای شگفت اينجاست كه اين قوم هر چيز را برای باطن و حقيقت آن ميخواهند، اما به قرآن كه می رسند به ظاهر آن نظر می دوزند!

ظاهرش منگر كه ظاهر هيچ نيست

باطنش گويد كه بنماييم بيست

ظاهر اين خاك اندوده بكاست

در درونش صد هزاران خنده هاست «3» ای كاش! اين جماعت فكر خويش را بر باطن و محتوای اين كتاب بسيج می كردند. و آنگاه می يافتند كه قرآن همچنان كه ما را به باطن خود می خواند، خود نيز سر و كارش با باطن ماست. از اين رو قرآن، از انسان، تنها خصال وی را به رسميت می شناسد. و رفتار و كردار و گفتار آدمی سايه آن خصال می داند. و خصال همچون عص می مانند. عصا اگر راست باشد سايه آن نيز راست و اگر كج، سايه آن

______________________________
(1) مثنوی معنوی، دفتر سوم، بيت 4247.

(2) مثنوی معنوی، دفتر سوم، بيت 4213 و 4214.

(3) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بيت 1009 و 1010.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^