فارسی
پنجشنبه 15 شهريور 1403 - الخميس 29 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 203

يحيی «1» و بزّاز گمنامی را به ابن ابی عمير «2» تبديل و گمنام هايی را در ملكوت

______________________________
(1)- الاختصاص: 88؛ بحار الانوار: 49/ 273، باب 18، حديث 20؛ معارف و معاريف: 6/ 701؛ «صفوان بن يحيی بجلی كوفی مكنی به ابومحمد از ياران حضرت كاظم و امام رضا و امام جواد عليهم السلام بوده و نزد حضرت رضا عليه السلام بخصوص منزلتی عظيم داشته و ازسوی آن حضرت و امام جواد وكيل بوده و گروه واقفه مبلغ گزافی پول به وی دادند كه امامت حضرت رضا عليه السلام را منكر شود ولی شأن او والاتر از اين بود كه چنين امری را بپذيرد. محمد بن جعفر مودب گويد: صفوان بن يحيی از دانشمندان بزرگ و معتبر ترين راوی حديث و پارساترين مردم زمان خويش بود، وی هر روز صد و پنجاه ركعت نماز (يعنی سه بار نماز های واجب و نوافل شب و روز) را ادا می نمود و سه ماه را در سال روزه می داشت و زكات مال خويش را سه بار می داد به جهت اين كه وی با دو تن از دوستان عزيزش به نامهای عبد الله بن جندب و علی بن نعمان در مسجد الحرام عهد بستند كه هريك از آن ها كه زودتر بميرد آن كه پس از او باقی بماند همه اعمال واجب و مستحب وی را انجام دهد و صفوان كه بعد از آن دو نفر زنده مانده بود اعمال آن دو را به جای آن ها انجام می داد.

يكی از همسايگانش در مكه باو گفت: ابو محمّد! دو دينار بتو بدهم ميبری برای خانواده ام بكوفه گفت: شتر من كرايه است صبر كن از صاحب شتر در مورد اين كار اجازه بگيرم.»

(2)- علل الشرائع: 2/ 529، باب 313، حديث 2؛ مستدرك الوسائل: 13/ 402، باب 11، حديث 15728؛ «ابن وليد از علي و او از پدرش نقل كرد كه ابن ابی عمير مردی بزاز بود از شخصی ده هزار درهم طلب داشت ثروت ابن ابی عمير از دست رفت و فقير شد آن مرد خانه اش را بده هزار درهم فروخت و پولها را آورد بخانه ابن ابی عمير درب خانه او را كوبيد.

محمّد بن ابی عمير خارج شد آن مرد گفت: اين طلبی است كه از من داشتی اينك برايت آورده ام. پرسيد از كجا تهيه كرده ای ارثی بتو رسيده؟ گفت: نه سؤال كرد كسی بتو بخشيده، پاسخ داد نه من خانه ام را فروختم تا قرضم پرداخت شود.

ابن ابی عمير گفت: ذريح محاربی از حضرت صادق برای من نقل كرد كه فرموده است:

«لا يخرج الرجل عن مسقط رأسه بالدين»

بواسطه قرض شخص نبايد خانه نشيمن خود را بفروشد. پول ها را ببر من احتياجی ب آن ندارم با اينكه خدا شاهد است كه هم اكنون بيك درهم آن نيازمندم ولی يكدرهم از چنين پولی را تصرف نخواهم كرد.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^