فارسی
چهارشنبه 07 شهريور 1403 - الاربعاء 21 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 125

يعنی چشم را و گوش و شكم و افكار و خواطرِ انسانی، به تمامی، به حرام نيالوده، بل در حريم و چارچوب خواست و منظور خداوند، خرج و صرف نماييم.

آری، هيچ چيز برتر و بالاتر از اين نيست كه آدمی محكوم خدا باشد، و نه منكوب شهوت های ظلمانی خويش.

گفت شاهی شيخ را اندر سخُن

چيزی از بخشش ز من درخواست كن

گفت ای شه شرم نايد مر ترا

كه چنين گويی مرا، زين برترا

من دو بنده دارم و ايشان حقير

و آن دو بر تو حاكمانند و امير

گفت شه آن دو چه اند اين زَلَّت است

گفت آن يك خشم و ديگر شهوت است «1» و در همين ميان پيامبر گريست.

و البته جايی برای گريستن نبود. زيرا كه او پيش از اين از فضيلت های ماه می گفت. اين بود كه در ذهن و خاطر حاضران اين پرسش خطور می كرد كه از چه روی چشمان حضرت اينگونه اشكبار است؟!

و علی عليه السلام نيز، شگفت زده، همين را پرسيد.

و پيامبر با آه و اندوه فرمود: در يكی از روزهای چنين ماهی، در حالی كه قامت به نماز بسته ای، خونت را مباح و حلال می انگارند. و به دست پر شقاوتترين مردم روزگار جانت را می ستانند.

______________________________
(1) پادشاهی در اثنای سخن، شيخ را گفت: از من چيزی بخواه.

شيخ گفت: ای پادشاه! شرم نمی كنی كه بر زبان خويش چنين سخن می رانی؟ بالاتر از اين بينديش. من دو بنده دارم كه در پيش چشمان من فراوان حقيرند، اما اين دو بر تو حاكم و فرمانروا.

پادشاه گفت: اين سخن، ناروا و خطا و گزاف است، آن دو كدامند؟ شيخ گفت: يكی خشم، ديگری شهوت، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بيت 1465 تا 1468.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^