فارسی
پنجشنبه 15 شهريور 1403 - الخميس 29 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 185

خواجه نصير الدين كه در دانش های روزگار خود سرآمد بود، و سرآمدانِ آن روزگار نيز وی را استادالبشر می ناميدند، و فلاسفه نيز وی را عقل حادی عَشَر می خواندند «1»، روزگاری بس خطير، پرخطر، و لبريز از مخاطره را سپری داشت.

يك سينه و صد هزار شعله

يك ديده و صد هزار باران «2» اما خواجه به راه خدا، و برای خدا، از هيچ كوشش و جَهد و تلاشی، دريغ نورزيد. و بر همه چيز، برای خدا، پشتِ پا زد.

هماره شيوه مردان راهرو اين است

كه از خدای به كار جهان نپردازند

هزار گوهر مقصودشان به چنگ افتد

چو سد راه شود، جمله را بيندازند «3» وقتی كه چنگيز از اين سرزمين آباد و آبادان، خرابه های ساخته بود، و همچون جغدی سياه بر ويرانه ها نشسته، و نغمه شوم خويش را سر می داد، خواجه طوس، با جهانی همت و خواست، هوای رونق و عمرات و آبادی اين سرزمين را در سر داشت.

پيش چوگانِ همت عالی

كمترين گوی، آسمان باشد «4» او كه علت و اساس هر گونه سياهی و تباهی را نادانی و جهل می انگاشت نخست مكتبه ای به پا ساخت، كه در آن روزگار، كه هشتصد سال تمام از آن می گذرد، افزون بر چهار صد هزار كتاب با خود داشت، و اين در حالی بود كه

______________________________
(1) فلاسفه برآنند كه بر عالم وجود، ده عقل، حاكم است.

(2) قاضی حميد الدين بلخی، متوفی 559.

(3) وقار شيرازی، متوفی حدود 1298.

(4) ملا حسين كاشفی سبزواری، متوفی 910.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^