چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 153
روشن شدن حقانيت يوسف عليه السلام
بعد از نُه سال پادشاه مصر به زليخا و آن خانم ها گفت: نُه سال قبل با اين جوان چه برخوردی داشتيد؟
«ما خَطْبُكُنَّ» «1»
از ميان زنها اول زليخا جواب داد، گفت: ای پادشاه:
«إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» «2»
ما كسانی بوديم كه از درون فقط به زشتی ها دعوت می شديم، اما اين جوان بی نظير و برحق بود؛ چون اين حرف، حرف زليخا است. وقتی پاكدامنی حضرت يوسف عليه السلام و جريان آن هفت سال را توضيح داد، به پادشاه گفت:
«الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ» «3»
حالا برای همه شما روشن شد كه يوسف حق است و ما باطل. اين اعتراف دشمن و اين زن شيطان صفت است.
مناجات يوسف عليه السلام بعد از پادشاهی
اينجا نكته ای باقی نگذارم. خيلی وقت قبل در كتابی ديدم، كه جبرئيل گفت: من از زمانی كه حضرت يوسف عليه السلام از دست برادران كتك می خورد، تا به مصريان به پول خيلی كم فروخته شد و بعد هفت سال گرفتار كامجويی آن زن بود و نه سال نيز
______________________________ (1)- يوسف (12): 51؛ «داستان شما هنگامی كه يوسف را به كام جويی دعوت كرديد چيست؟»
(2)- يوسف (12): 53؛ «زيرا نفس طغيانگر، بسيار به بدی فرمان می دهد.»
(3)- يوسف (12): 51؛ «اكنون حق [پس از پنهان ماندنش ] به خوبی آشكار شد.»