فارسی
پنجشنبه 17 آبان 1403 - الخميس 4 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 202

رسيده و بقا خواهد داشت و نوری است كه هرگز خاموش نخواهد شد:

«يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ» «1»

خدا در قرآن می فرمايد: هر كس از اين نور خوشش نيايد، نمی تواند آن را خاموش كند و پروردگار عالم اين نور را كامل می كند و روزی خواهد رسيد كه:

«لِيُظْهِرَهُ عَلَی الدِّينِ كُلِّهِ» «2»

كل فرهنگ ها را از صفحه زندگی انسان پاك می كند و تنها همين فرهنگ كه سعادت دنيا و آخرت مردم را تأمين می كند، برجا خواهد ماند.

تأمين مصالح ساختمان انسانيت با وحی

وحی، مصالح اين ساختمان را تأمين كرد. نبوت پيامبران و راهنمايی های حكيمانه و دلسوزانه انبيا عليهم السلام از يك طرف و امامت امامان بزرگوار نيز از طرف ديگر مصالح اين ساختمان را تأمين كرد.

اين مصالح خرما فروشِ گمنام را به ساختمان عظيمی از انسانيت چون ميثم تمّار «3» تبديل می كند. همچنين اين مصالح كاسب معمولی را به صفوان بن

______________________________
(1)- صف (61): 8؛ «می خواهند خدا را با دهان هايشان خاموش كنند در حالی كه خدا كامل كننده نور خود است، گرچه كافران خوش نداشته باشند.»

(2)- صف (61): 9؛ «تا آن را بر همه اديان پيروز كند.»

(3)- الإرشاد؛ شيخ مفيد: 1/ 323؛ بحار الانوار: 42/ 124، باب 122، حديث 7؛ «ميثم تمار بنده زنی از طايفه بنی اسد بود، پس امير المؤمنين عليه السلام او را از آن زن خريد و آزادش كرده باو فرمود: نامت چيست؟ عرض كرد: سالم، فرمود: رسول خدا صلی الله عليه و آله بمن خبر داده كه آن نامی كه پدر و مادرت تو را در عجم بدان ناميده اند ميثم است؟ عرض كرد: خدا و رسولش راست گفته اند و تو نيز ای امير مؤمنان راست گفتی، بخدا نام من همين است، فرمود: پس بهمان نام كه رسول خدا صلی الله عليه و آله تو را ناميد بازگرد و نام سالم را واگذار، پس بنام ميثم بازگشت و كنيه اش را ابو سالم نهاد، روزی امير المؤمنين عليه السّلام باو فرمود: همانا تو پس از من گرفتار خواهی شد و بدار آويخته شوی و حربه بتو خواهند زد، و چون سومين روز (بدار كشيدنت) شود از سوراخهای بينی دهانت خون باز شود كه ريشت را رنگين نمايد پس چشم براه آن خضاب (و رنگين شدن) باش، و بدر خانه عمرو بن حريث بدار آويخته خواهی شد، و تو دهمين نفری كه در آنجا بدار آويخته شوند و چوب تو (كه بر آن بدارت زنند) كوتاه تر از آنان است، و از ايشان بوضوء خانه نزديكتر خواهی بود. برو تا آن درخت خرمائی كه بر تنه آن بدار كشيده شوی بتو نشان دهم، (او را آورده) و نشانش داد، و ميثم تا بود بپای آن درخت می آمد و نماز ميخواند و ميگفت: چه فرخنده درختی هستی، من برای تو آفريده شده ام، و تو بخاطر من خوراك داده شوی. و همواره با آن درخت ديدار تازه ميكرد تا آن را بريدند، و جايی كه بر آن او را در كوفه بدار زدند شناخت.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^