فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 264

و نهيب زد، و پر شتاب رفت. ولی خورجين كنار چشمه ماند.

گر جهان را پر دُرِ مكنون كنم

روزیِ تو چون نباشد چون كنم «1» در همين ميان درويشی غريب و نزار و خسته و تهيدست از راه رسيد. و كنار چشمه نشست.

و مشتی آب بر صورت خويش زد. و برخاست. و هنوز قدمی از قدم برنداشته بود كه چشمانش به خورجين افتاد.

جمله را رزّاق روزی می دهد

قسمت هر يك به پيشش می نهد «2» خورجين را گشود ومالامال از طلا ديد. و آنگاه با دنيايی از هيجان اين سوی آن سوی نظر كرد، وكسی را نديد. فرصت را غنيمت دانست و خورجين را به زحمت از زمين گرفت، و بر دوش نهاد، و با شتاب تمام رفت. كسی هم به گرد پای او نرسيد.

هر چه رزق تو باشد ای درويش

به يقين دان كسی نخواهد خورد «3» همه چيز رزق است، خواه نان و خواه نام و يا آبرو و يا اعتبار و يا هر چيز ديگر.

و آن نيز تنها در دست خداوند است.

به جز يزدان درِ ارزاق را كس

نه بستن می تواند نی گشادن «4» و اگر انسان همين حقيقت را باور داشته باشد هرگز در برابر هيچ چيز و هيچ

______________________________
(1) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 2390.

(2) مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بيت 2391.

(3) ابن يمين، 769.

(4) دهقان شطرنجی، متوفی قرن ششم.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^