فارسی
دوشنبه 11 تير 1403 - الاثنين 23 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 332

و نگفت: حسين آقا! چون مرا به آقايی قبول نداشت. چرا كه باطن مرا واضح و آشكارا می ديد.

گاهی هم كه خيلی به من احترام می كرد می گفت: نمی فهمی.

چقدر خوب است كه كسی حقيقت ها را بفهمد.

و چقدر خوب است كه كسی حقيقت ها را به انسان بگويد.

چقدر خوب است كه وقتی انسان نمی فهمد به او بگويند: نمی فهمی.

و اين، بالاترين خدمت و دستگيری است.

چون اگر من بفهمم كه نمی فهمم، و بفهمم كه چقدر ندارم، و چقدر هست كه من برنداشته ام، خود را به بهشت رسانده ام.

و او هميشه حقيقت ها را می فهميد، و هميشه نيز حقيقت ها را می گفت.

گاه كه از منبر خود شاد بودم، و از جمعيت فراوانی كه پای منبر می نشستند خوشحال می نمودم، مرا صدا می كرد و دهانش كنار گوشم می گذارد، و آرام می گفت: بيا پايين.

يعنی بيش از اين خود را باد نكن.

آن روز به من گفت: حسين! خداحافظ. و رفت.

و من كه منظور او را نفهميدم، در جواب گفتم: خداحافظ.

و دو روز بعد يكی از دوستانم گفت: فلانی از دنيا رفت. و من تازه فهميدم منظور او از «خداحافظ» چه بود.

فضيل می گويد: وقتی كه در خواب خود به مرد زنجير بسته دقيقتر خيره شدم ديدم همان شاگردی است كه يكسال پيش آن گونه از دنيا رفت.

كسی نگويد: اين خواب است، و خواب خيال است. و پايه و اساس ندارد.

بله خواب جز خيال و وهم نيست البته اگر خواب نادان و ابله و فريب خوردگان شيطان باشد.

خواب احمق لايق عقل وی است

همچو او بی قيمت است و لا شی ء است




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^