فارسی
شنبه 12 آبان 1403 - السبت 28 ربيع الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 165

همه چيز در فنا است؛ يعنی همين حالا آسمان ها، زمين و تمام موجودات در پرده فنا هستند و تمام اين حركت هايی را كه می بينيد، تمام، جلوه حیّ و قيّومی او هستند.

پرده به عراقی بساز يا به حجازی نواز

غير يكی نيست راز، مختلف است گفتگو

يعنی عاشقان او «كالميّت بين يدی الغسّال» «1» مانند مرده ای روی سنگ غسّالخانه هستند كه تمام اختيارات و حركاتش را تسليم غسّال كرده است. عاشق خود را همچون مرده به دست معشوق رها كرده و اسماء و صفات او را در خودش جلوه داده است. ديگر پا، پای يوسف نيست.

از تنگی قافيه می گويند: خدا نور بی نهايت است، جسم نيست، شعر غير از اين سروده نمی شود، پا، دست، چشم و گوش برای يوسف نيست، بلكه برای خداست و از خدا اين مطلب را عاريه دارد.

الگو بودن بندگی يوسف عليه السلام

«2»

______________________________
(1)- شرح الأسماء الحسنی: 2/ 38.

(2)- و در احوالات حضرت شعيب عليه السلام نيز آمده: إرشاد القلوب، ديلمی: 171/ 1؛ بحار الانوار: 12/ 380، باب 11، حديث 1؛ «رُوِيَ أَنَّ شعيب [شُعَيْباً عليه السلام بَكَی حَتَّی عَمِيَ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بَصَرَهُ ثُمَّ بَكَی حَتَّی عَمِيَ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بَصَرَهُ ثُمَّ بَكَی حَتَّی عَمِيَ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بَصَرَهُ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَيْهِ يَا شُعَيْبُ إِنْ كَانَ هَذَا الْبُكَاءُ لِأَجْلِ الْجَنَّةِ فَقَدْ أَبَحْتُهَا لَكَ وَ إِنْ كَانَ مِنْ أَجْلِ النَّارِ فَقَدْ حَرَّمْتُهَا عَلَيْكَ فَقَالَ لَابَلْ شَوْقاً إِلَيْكَ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی لِأَجْلِ هَذَا أَخْدَمْتُكَ نَبِيِّي وَ كَلِيمِي مُوسَی عَشْرَ سِنِين.

مرويست (از حضرت رسول صلی الله عليه و آله) كه حضرت شعيب عليه السلام بواسطه محبت و شوق و دوستی با خدا آنقدر گريست كه دو چشم او كورشد، خدا ديده او را بينا فرمود، و هم چنين تا سه مرتبه، در مرتبه چهارم وحی الهی رسيد كه يا شعيب تا كی ميگريی و تا چند چنين خواهی بود (و مقصود تو از اين گريه چيست)؟ اگر گريه تو از خوف جهنم است من تو را از آن ايمن گردانيدم، و اگر از شوق بهشت است آن را بتو عطا و مباح نمودم، عرض كرد الهی و سيّدی تو ميدانی گريه من برای ترس از جهنم و شوق بهشت نيست بلكه دل من بمحبّت تو بسته شده است و گريه دوستی و محبت است كه چشم مرا نابينا كرد، وحی رسيد حال كه گريه تو از اين راهست بزودی پيغمبر و كليم خود موسی بن عمران را بخدمتكاری تو بفرستم كه تا ده سال خدمت (و شبانی) كند.

و اثر شوق و محبّت الهی داشتن آن است كه همه چيز شوق و محبت آن شخص را بدل می گيرند.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^