چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 177
اين جوان، در اوج جوانی؛ چون اين نگاه، مربوط به پيری او نيست. هر پيرمردی از گذشته بدش پشيمان است- البته اگر بد كرده باشد- و خوب می شود، مگر كافر باشد. هر پيرمردی در روزگار پيری وارد نماز، عبادت و مناجات می شود. روزگار گردنش را كج می كند، نه اين كه خودش بخواهد كج كند. هر پيرمردی سعی می كند كه توبه كرده، خودش را پاك كند، بعد از دنيا برود. نگاه خدا به روزگار پيری حضرت يوسف عليه السلام نيست، بلكه به روزگار پر بودن وجودش از كرامت های ايام جوانی است.
در اين بخش از زمان، اگر كسی نگاه خدا را به خودش جلب كند، هنر كرده است؛ چون خيلی ها در اين بخش روی خدا را از خود برمی گردانند و رابطه خدا را با خودشان قطع می كنند. خيلی ها به خاطر قدرت و اوج جوانی، در مقابل حضرت حق دچار كبر می شوند.
اگر در اين فصل از جوانی، انسان بتواند نگاه حضرت حق را به خود جلب كند، شاهكار كرده است. جلب نگاه در پيری با توبه، التماس، گريه و پشيمانی كار مهمی نيست. پيرمرد است و می گويد: ديگر دارم از كار می افتم، كمرم، پايم، سرم، چشمم و گوشم، از كار افتاده است، خدايا! كسی كه به ما رحم نمی كند، اقلًا تو رحم كن، گذشته ما كه بسيار كثيف، آلوده و ناپاك بوده، ما را ببخش، نفهميديم، جاهل بوديم، بد كرديم.
تفاوت نگاه خدا به جوانی و كهنسالی
«1»______________________________ (1)- نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلی الله عليه و آله): 588، حديث. 205؛ «رسول گرامی اسلام صلی الله عليه و آله می فرمايد: فضل الشّابّ العابد الّذي يعبد في صباه علی الشّيخ الّذي يعبد بعد ما كبرت سنّه كفضل المرسلين علی ساير النّاس؛ فضيلت جوان عابد كه از آغاز جوانی عبادت كند بر پيری كه وقتی سن بسيار يافت عبادت كند چون فضيلت پيغمبران بر ساير مردم است.» و نيز در ترجمه احياء علوم الدين، 1/ 320 آمده: «ما اتی الله عبده علما الّا شابّا و الخير كلّه في الشّباب؛ ای، حق تعالی بنده خود را علم نداد مگر در جوانی، و همه نيكی در جوانی است.»