چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 159
الحمدلله رب العالمين و صلّی الله علی جميع الانبياء والمرسلين
و صلّ علی محمد و آله الطاهرين.
وجود مبارك حضرت يوسف عليه السلام دارای عشقی برخاسته از معرفت و بصيرت بود و معشوق او نيز حضرت حق بود كه دارای كمالات بی نهايت است. او اين معرفت را از طريق پدر، جدّ و جدّ پدر كه هر سه از انبيای الهی بودند، به دست آورده بود و معرفت الهی او باعث شده بود كه جمال مطلق را حس كند و برای او اين معرفت وجدانی شود و در نتيجه با حسّ جمال مطلق و وجدانی شدن اين حقيقت، عاشق حضرت حق شود.
ارزش عشق او، ارزش مطلق بود، نه مقيّد و محدود، چرا كه معشوقش مطلق بود.
زليخا نيز عاشق بود، ولی عشق او برخاسته از هوی، هوس و لذّت گرايی بود و معشوقش در حقيقت همان حسّ لذّت يابی خودش بود و خيال می كرد حضرت يوسف عليه السلام معشوق او است.
اگر واقعاً معشوق او حضرت يوسف عليه السلام بود، عاشق، رنگ آن معشوق را می گرفت؛ چون به قدری عشق، قوی و پرقدرت است كه عاشق را وادار می كند تا در معشوق فانی شود و خود معشوق شود، اخلاق و رنگ معشوق را بگيرد. از اين كه هفت سال از اخلاق، منش، روش، كرامت، عظمت و پاكی حضرت يوسف عليه السلام بهره ای نبرد، معلوم می شود كه معشوقش در درون خودش بوده است كه همان