فارسی
شنبه 12 آبان 1403 - السبت 28 ربيع الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 160

لذّت گرايی او بوده، او خودش را دوست داشت، نه معشوق را. برای ارضای خودش كار می كرد، نه برای جلب رضايت حضرت؛ چون اگر واقعاً او معشوقش بود، برای جلب رضايت معشوق حاضر بود كه هر فداكاری بكند.

گر تو در اين مرحله آسوده ای

عاشق آسايش خود بوده ای

اثر كمالات معشوق در عاشق

«1»

اين دروغ بود كه می گفت: من عاشق يوسف هستم. او در جهالت بود. اگر بيدار بود، می فهميد كه عاشق خود و لذّت برای خودش است و می خواهد كه يوسف عليه السلام ابزار ارضای شهوت حرام او بشود. اسم معشوق خود را به غلط روی يوسف گذاشته بود.

كسی كه عاشق پاكی ها باشد، پاكی ها به او انتقال پيدا می كند. خود حضرت يوسف عليه السلام عاشق معشوقی بود كه همه پاكی ها، جلال و جمال، كمالات، اسمای حسنی و صفات عليا را داشت و لحظه به لحظه از طريق اين عشق، كمالات معشوق را نصيب خودش می كرد.

ارزش عشق زليخا، به ارزشی مجازی و از بين رفتنی و خاموش شدنی مقيّد بود؛ چون بعد از اين كه حضرت يوسف عليه السلام از زندان آزاد شد، ديگر چهره اش عوض شده بود و سنّ زليخا نيز بالا رفته بود و آن آتش در وجودش خاموش شده بود و هيچ مزاحمتی برای يوسف عليه السلام نداشت؛ چون نيروی لذّت گرايی او رو به غروب رفته، در حال افول بود، بنابراين نمی توانست كاری به كار يوسف عليه السلام داشته باشد.

______________________________
(1)- الكافی: 83/ 2، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 1/ 83؛ باب 19، حديث 192؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه و آله أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَايُبَالِي عَلَی مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَی عُسْرٍ أَمْ عَلَی يُسْرٍ.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^