فارسی
پنجشنبه 08 شهريور 1403 - الخميس 22 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 145

را نشانم بده.

و به راه افتادند. و مغازه را نشان داد. حضرت پيش رفت. سلام كرد. فرمود:

كَرم كنيد و اين خرما را پس بگيريد.

مغازه دار با پرخاش و منتهای بی ادبی گفت: پس نمی گيرم. و با تو نيز ربطی ندارد. چكاره ای؟ و كيستی؟

از پی آن گفت حق خود را بصير

كه بُوَد ديدِ وی ات هر دم نذير «1» از پی آن گفت حق خود را سميع

تا ببندی لب ز گفتار شنيع

از پی آن گفت حق خود را عليم

تا نينديشی فسادی تو ز بيم «2» كاسب نبايد با خلق خدا، بد خُوی و بدرفتار باشد.

كاسبی كه اخلاق خوش را ندارد، همرنگ علی نيست.

عالمان و حاكمان نيز اگر نسبت به دردهای مردم بی تفاوت باشند، به رنگ علی، كه رنگ خدايی است و ماندگار، نيستند.

رنگ باقی صبغة اللَّه هست و بس

غير آن بر بسته دان همچون جَرَس «3» رنگ صدق و رنگ تقوی و يقين

تا ابد باقی بُوَد بر عابدين «4» حضرت بی آنكه افروخته شود، بل با محبت و مهری بيشتر، مرد خرما فروش را خواست كه خرما را پس بگيرد.

______________________________
(1) خداوند از آن روی خود را بصير خواند كه بينايی او هر لحظه تو را از گناه ورزيدن بترساند.

(2) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بيت 215 تا 217.

(3) رنگی كه باقی می ماند، تنها «رنگ خداست»، و جز آن بقيه چون زنگوله چارپايان بر بسته و مصنوعی و ساختگی است.

(4) مثنوی معنوی، دفتر سوم، بيت 4711 تا 4713.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^