فارسی
جمعه 09 شهريور 1403 - الجمعة 23 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 150

نخواستی پول تو را پس می دهم.

حضرت رو به كنيز كرد و فرمود: با اين حساب، گره از كارت گشوده می شود.

كنيز گفت: آقا! دير شده است. صاحبم مرا دعوا می كند. و كسی ندارم و غريبم. با من بيا و شفاعت كن!

آنكه باشد با چنان شاهی حبيب

هر كجا افتد چرا باشد غريب

هر كه باشد شاه دردش را دوا

گر چو نی نالد نباشد بی نوا «1» علی جان! ما نيز از تو همين توقع و عنايت را امی می بريم.

يك عنايت بِه ز صد گون اجتهاد

جهد را خوف است از صد گون فساد «2» صاحب كنيز در بيرون خانه به انتظار كنيز بود، ديد كه علی با كنيز وی همراه است، و به سوی خانه می آيند، شتابان به پيش رفت. و به ادب سلام گفت. و پاسخ شنيد. حضرت فرمود:

كنيزتان دير كرده است، بر او خرده نگيريد، و از او درگذريد. و ببخشيد.

صاحب كنيز گفت:

آقا! فدای شما. از خطايش می گذرم. و او را از كنيزی خويش در آورده و به شما بخشيدم. تا همه عمر كنيز شما باشد.

چه فهم و دانشی بالاتر از اين كه انسان بداند در كجا بايد شكست، و پيش چه كس بايد قامت خويش را خم ساخت.

______________________________
(1) مثنوی معنوی، دفتر دوم، بيت 1166 و 7. 116

(2) ذره ای عنايت و احسان از صد نوع كوشش بهتر است، زيرا در هر كوشش بيم صد گونه فساد است. مثنوی معنوی، دفتر ششم، بيت 3839.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^