فارسی
جمعه 09 شهريور 1403 - الجمعة 23 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبرت های روزگار، ص: 149

پيشه ای آموز كاندر آخرت

اندر آيد دخل كسب مغفرت «1» امام، به سوی كنيز آمد و گفت: اين مرد نپذيرفت، شايد صاحب و ارباب تو بپذيرد. می رويم و با او صحبت می كنيم.

ای كه دستت می رسد كاری بكن

پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار

و رفتند.

در همين ميان كسی آمد و مرد خرما فروش را گفت: چه بی باكی، و جسور و گستاخ!

گفت: از چه سخن می گويی!

گفت: هيچ می دانی كه دستِ گره شده ات بر سينه چه كس فرود آمد؟

هيچ می دانی او علی بود، و سردار اين سرزمين. و داماد رسول. و شویِ فاطمه؟

خرما فروش به سركوفت، و شتابان خود را به امام رسانيد. و بر پای امام افتاد. و زاری می كرد. و خواهش. و می خواست كه امام از وی درگذرد.

اوليا را هست قدرت از اله

تير جسته باز آرندش ز راه «2» اين دم ابدال باشد ز آن بهار

در دل و جان رويد از وی سبزه زار

فعل باران بهاری با درخت

آيد از انفاسشان در نيكبخت «3» و آنگاه خرما را از كنيز گرفت و ملتمسانه می گفت: بهتر از اين می دهم. و اگر

______________________________
(1) مثنوی معنوی، دفتر دوم، بيت 2591 تا 2514.

(2) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 1669.

(3) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 2042 و 2043.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^