عبرت های روزگار، ص: 256
است چيزهايی را خوش بداند كه خوب نباشد، زيرا مرام و مراد او لذت جويی و لذت خواهی است.
به عنوان نمونه انسان موجودی هَلُوع، حريص و آزمند است. و اين خود يك بيماری است.
«انَّ الانْسانَ خُلِقَ هَلُوعَاً» «1» و خداوند كه طبيبی بی بديل و بی مانند است، در نسخه ای با نام قرآن، انفاق و بخشش و عطا را علاج كار می داند. چرا كه او خاصيت و خصوصيت انفاق را می بيند، و از سويی عليم است و می داند كه آنچه خواست و مطلوب انسان است در انفاق و بخشش نهفته است.
آيا جز اين است كه انسان در صددِ افزونی است و برای دست يابی به همين امر نيز پيوسته مال و اموال را انبوه وانباشته می كند؟
و اين در حالی است كه خداوند عليم راه رسيدن به اين امرا را در انفاق می بيند، و از اين رو انفاق را توصيه می نمايد.
ضدّ اندر ضدّ پنهان مندَرِج
آتش اندر آب سوزان مندرج «2» روضه اندر آتش نمرود دَرْج
دخلها رويان شده از بذل و خرج
آهن و سنگ از برونش مُظْلَمی
اندرون نوری و شمع عالَمی
درج در خوفی هزاران ايمنی
در سواد چشم چندان روشنی «3»
______________________________ (1) معارج/ 19.
(2) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 1671.
(3) مثنوی معنوی، دفتر ششم، بيت 3571 و 3572 و 3573.