عبرت های روزگار، ص: 164
از چنين محسن نشايد نا اميد
دست در فَتراك اين رحمت زنيد «1» و البته اميد، چيزی جز آروزست.
آرزو، اميد و چشمداشت كسی را گويند كه بی آنكه دستش به كار رود، در خيال خويش خوش باشد و گمان بَرد كه راه رهايی را در پيش دارد. درست همچون كشاورزی كه زمين را زخم نزند، و دانه ها را در درون آن جای ندهد، اما اميد اين بَرَد كه زمينش مزرعه خواهد شد، و هنگام برداشت او نيز خرمن خرمن محصول می برد.
اينگونه آرزوی نابخردانه را قرآن كريم به «امْنِيَّه» ياد می كند، و در رديف خصال ناميمون و ناخجسته شيطانی قلمداد می نمايد.
بنابراين، همچنانكه نوميدی بد است، اينگونه اميد نيز خوش نمی نمايد.
اساساً در منطق كتاب خدا اميدی نافع و سودمند است كه به دنبال ايمان، مجاهدت و مهاجرت به سوی خدا باشد. و البته اينگونه اميد و آرزو كه در كتاب خدا به «رَجاء» ياد می شود مطلوب و مقتضای آن نيز تحقق پذير است.
می دهد حق آرزوی متقين «2» و سرآمد، و مولا و امير متقيان علی عليه السلام است. كه بعد از رسول خدا از عظيم ترين شأن و مرتبت در نزد خداوند برخوردار می باشد.
«الَّذين آمَنُوا وَهاجَروا وَجاهَدُوا بامْوالِهِم وَانْفُسِهِم
فِی سَبِيْلِ اللَّه اعْظَمُ دَرَجةً عِنْدَاللَّه اولئكَ هُمُ الفائِزون» «3»
______________________________ (1) مثنوی معنوی، دفتر سوم، بيت 2922 و 2925.
(2) مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بيت 6.
(3) آنان كه ايمان آوردند و مهاجرت كردند و در راه خدا با مال و جان خويش جهاد كردند، در نزد خدا درجتی عظيم دارند و كاميابند.