عبرت های روزگار، ص: 237
غم چو آيينه ست پيش مجتهد
كاندر اين ضد می نُمايد روی ضد
بعد ضدِّ رنج آن ضدِّ دگر
رو دهد يعنی گشاد و كرّ و فَر «1» و در حقيقت اين جماعت، رنج و غم را مزرعه ای می دانند كه در آن بوته های زيبای شادی می رويد.
رنج و غم را حق پی آن آفريد
تا بدين ضد خوش دلی آيد پديد «2» و اين معنای توانمندی و قدرت خداوند است، خدايی كه روز سپيد را از دل شب تار و تاريك و سياه، بيرون می كشد.
آنكه زو هر سرو آزادی كند
قادر است ار غصه را شادی كند «3» اين جمع عاقبت بين شنيده و هم باور كرده اند كه بهشت، كه كانون شادی است، در دلِ رنج ها و غم ها نهفته است.
«حُفَّتِ الجَنَّةُ بالمَكارِه»
همچنان كه دوزخ كه بنياد غم و اندوه است در دل شادی های موقت و گذرا و ناپايدار جای گرفته است.
«حُفَّتِ النار بالشَهَوات»
و نيز با چشم حقيقت بين خويش ديده اند كه ابراهيم كه بهشت از او بهشت می شود، در ميانه آتش پر لهيب نمرودی است. و يا، حسين كه بهشتی برتر از آن نيست در قلب لشكريانی سياه كه هر كدام غمی جانكاهند، و تيغی پر سوز،
______________________________ (1) مثنوی معنوی، دفتر سوم، بيت 3762 و 3763.
(2) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 1130.
(3) مثنوی معنوی، دفتر ششم، بيت 1742.