چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 181
حاضر نيست اين شادی او تمام شود.
خنده حضرت يوسف عليه السلام معنی الهی و ملكوتی دارد. او كجا می خندد؟ بعد از اين كه می بيند از همه پليدی های كاخ، ذره ای بر دامن او ننشسته و آزاد شده، هر چند ظاهراً به زندان افتاده است می خندد كه اين خنده، آيه خداست و دهان حضرت، صفحه كتاب خدا.
اين جنب و جوش در زندان، سجده های طولانی، ركوع ها، ناله های شبانه، آری، اينجا جای شادی و نشاط است:
رقص آنجا كن كه خود را بشكنی |
پنبه را از ريش شهوت بركنی «1» |
|
شادی جدايی از رذايل اخلاقی
وقتی كوزه منيّت و غرور كه همه توخالی است، كوزه حرص، حسد، تنگ نظری، حقارت و كوچك بودن را شكستی و با شكستن آن، از همه اين عالم مادی رها شدی و در ملكوت و وادی «أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ » قرار گرفتی، آنجا پايكوبی كن، هيجان داشته باش و بخند. آنجا ديگر تو را گريه نمی گيرد.
زمين های پنبه كاری شده را ديده ايد. پنبه در جلد خشك و زبری چسبيده است.
گوی و كيسه می آورند، با انگشتان دست پنبه را از آن جلد خشك جدا می كنند، به كارخانه می دهند تا آن را بزند و به صورت نرم و زيبايی درآورد.
بعد نمونه اش را در ويترين های گران قيمت می گذارند؛ يعنی بعد از كنده شدن از آن گياه خشك و زرد، افتاده و جلد خشك، پشت ويترين پرقيمت بالانشين شده است و انسان های كارخانه دار و ثروتمند می بينند و به قيمت گران می خرند، می ريسند و به پرده ها و لباس های زربفت و پرنقش و نگار تبديل می كنند. شاهان و
______________________________ (1)- مولوی.