چهره ملكوتی يوسف عليه السلام، ص: 96
خواص عشق برخاسته از معرفت
عشقی كه كانون و منبع آن «معرفت اللّه» است كار اين عشق، شور و محبت است.
هر كه را جامه ز عشقی چاك شد |
او ز حرص و عيب كلّی پاك شد «1» |
|
فرقی نمی كند كه اين عشق، در چه ظرفی به حدّ نصاب برسد. در ظرف وجود پيغمبر باشد يا امام، ولیّ اللّه، حكيم و يا عارف.
عشق وقتی به حدّ نصاب می رسد كه انسان را از همه تمايلات غيرمعقول و هوس های غيرمنطقی بيزار می كند يعنی اجازه نمی دهد كه تمايلات و هوس ها به صورت لذّت های واقعی، باطن خود را نشان دهد. ديگر جای عرض اندام دروغ و باطل نخواهد بود. «2» وقتی كه اين عشق سيطره پيدا می كند، تمام تمايلات و خواسته ها با كمك اين محبت، منطقی و معقول می شوند و انسان را به جايی می رسانند كه گويا خود را در اين عالم تنهای تنها و همه جهان را خالی می بيند. ديگر جايی پيدا نمی كند كه حسد و حرصی بورزد، ريا كند، غرور، منيّت و كبر نشان دهد.
______________________________ (1)- مولوی.
(2)- در اين زمينه در حديث قدسی آمده:
شرح فصوص (كاشانی): 100؛ «من طلبنی فقد وجدنی، و من وجدنی فقد عرفني، و من عرفني فقد أحبنی و من أحبنی فأنا قتلته و من قتلته فعلی ديته، و من علی ديته فأنا ديته»
هركس طلب كند مرامی يابد مراو هر كس يافت مرا خواهد شناخت مرا و هر كس مرا شناخت دوست من خواهد شد و كسی را كه من عاشق و دوستش بدارم او را در راه خودم به شهادت می رسانم و كسی را كه من بكشم ديه اش بر من است و من خودم ديه او خواهم شد.