عبرت های روزگار، ص: 280
اين مثل اندر زمانه جاری است
جای نادانان به رنج ارزانی است «1» آنان كه نمی دانستند ميزان برتری، طهارت و خوبی است، پدر را متهم نمودند كه يوسف را، به ناروا، بيشتر از ما می پسندد. و او را با چشمی ديگر نظاره گر است.
مگو بهتان بترس از روز محشر
كه فردا باز پرسند از تو يكسر «2» از پليدی های شايع و پر رواج، يك بهتان و بدانديشی و بدگمانی نسبت به ديگران است.
به دل اندر انديشه بد مدار
بدانديش را بد بُوَد روزگار «3» اساساً بدگمانی ريشه فتنه هايی فراوان است.
اين خيال و وهم بد چون شد پديد
صد هزاران يار را از مهم بريد
البته بدگمانی نسبت به ديگران تا اندازه ای ريشه در خوش گمانی نسبت به خود دارد.
و همچنانكه بدگمانی نسبت به ديگران بد است، خوش گمانی نسبت به خود نيز خوش نخواهد بود.
اگر خوش گمانی خوب بود، مايه زايش و پديد آمدن چيزی بد همچون بدگمانی نمی شد. مگر می شود ظلمت و سياهی از كانون نور و روشنايی پديد آيد!
و اگر در آداب دينی، ما را از خوش گمانی نسبت به خود پرهيز داده اند از اين
______________________________ (1) مثنوی معنوی، دفتر ششم، بيت 2363.
(2) ناصر خسرو، متوفی 481.
(3) فردوسی، متوفی 416.