عبرت های روزگار، ص: 274
هيچ دانا هيچ عاقل اين كند
با كلوخ و سنگ، خشم و كين كند
كه بگفتم كه چنين كن يا چنان
چون نكرديد ای موات و عاجزان؟
عقل كی حكمی كند بر چوب و سنگ
عقل كی چنگی زند بر نقش چنگ
خالقی كه اختر و گردون كند
امر و نهی جاهلانه چون كند «1» البته برای اختيار انسان، گواه و دليل فراوان است. چرا كه ترديدها، ندامت ها، تخلف ها، انتقام، زاری، اضطراب، و خجلت، و آذرم، تمامی بر اختيار و توان انتخاب انسان گواهی می دهند.
آن زمان كه می شوی بيمار تو
می كنی از جرم استغفار تو
می نمايد بر تو زشتی و گُنه
می كنی نيت كه باز آيم بِرَه
عهد و پيمان می كنی كه بعد از اين
جز كه طاعت نَبْوَم كارِ گزين «2» آيا ممكن است كسی بی اراده و بی اختيار باشد و چنين تصميم و اراده ای در سر بپروراند؟
از اين رو كسی قادر به نفی و انكار اختيار در وجود انسان نخواهد بود. بلكه حقيقتی است كه جملگی برآنند.
______________________________ (1) مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بيت 3026 تا 3031.
(2) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 629 تا 630.