عبرت های روزگار، ص: 279
بازتاب آخرتی رفتار صادقانه يوسف را تنها خود می داند و خدا، ولی بازتاب دنيايی وی را خداوند در ضمن داستانی خبر داده است، كه اندكی از آن را مرور می كنيم.
يعقوب، پيامبر بود. همسری داشت. و از آن نيز ده نفر فرزند. و همسری ديگر اختيار كرد. و از وی نيز دو فرزند يكی را با نام بنيامين، و ديگری با نام يوسف به دنيا آورد.
برای يعقوب كه پيامبر است و معصوم و نيز عادل، چيزی خوشتر از عدل نيست از اين رو به تمام فرزندان خود منصفانه می نگرد.
و اقتضای انصاف و عدالت آن است كه هر يك را به ميزان تقوی فضيلت و پاكی، تكريم و احترام نمايد.
و البته در ميدان پاكی و طهارت و صفا و صدق، هيچ يك از فرزندان به پايه و پايگاه يوسف نمی رسيدند.
آب صدف گرچه فراوان بود
دُر ز يكی قطره باران بود «1» و بی گمان به مقتضای عدالت نيز در چشم پدر عزتی ديگر يافت.
و برادران به جای آنكه به شايستگی يوسف بينديشند، و ملاك برتری و بهتری را در پاكی و صدق بدانند، بزرگی در سال و سن را مدارِ احترام و اكرام دانستند، و كار پدر را ناصواب و گمراهی انگاشتند. و از همين جا سينه هاشان كانون كينه شد. كينه ای كه ريشه در جهل و نادانی داشت. و البته مايه رنج آنها بود.
______________________________ (1) نظامی گنجوی، مخزن الاسرار، بيت 35، بند 47.