عبرت های روزگار، ص: 111
كرايه را، و آنگاه سايه سنگين خود را كم كند.
فرمود: پس آرزوی حيات كسی را داری كه به دستش ستم ها می رود. و البته از اين رو در ستم های وی شريك و سهيم خواهی بود.
تا به يك بارت نگردد محتسِب
آب خود روشن كن اكنون با محب «1» و آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود:
«وَلا تَرْكَنُوا الَی الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُم النار» «2»
حلقه های آهن
و هارون كه پيوسته ستم را بر ستم می افزود ستمی ديگر كرد، و امام را به سوی زندان راهی ساخت.
و در آن سياه چال بی روزن و نور، تمام اندامش را در حلقه های آهن، زنجير كرد.
در زيارت ايشان می خوانيم:
حلقه های آهنين، بدن را ساييد، و به استخوان رسيد، اما اين همه نيز وی را به كرنش در برابر ستم پيشگان وانداشت.
وقتی كه اين خبر را می خواندم سراسر مبهوت و مات بودم. در خبر آمده است: امام عليه السلام در دخمه هول انگيز زندان بغداد، در حالی كه چشمانش دامن دامن اشك می باريد. خدا را به عجز تمام می خواست كه پاداش تحمل، و صبوری، و شكيبايی وی را آمرزش شيعيان خود قرار دهد.
خدايا! كَرَم اين قوم تا كجاست. و نيز فتوت. و جوانمردی. و ايثار. آنهم بی مزد. بی منت. بی علت. بی رِشوت.
______________________________ (1) تا داروغه مرگ- عزرائيل- جانت را نستانده، با دوست خود- خداوند- كدورتها را تصفيه كن. مثنوی معنوی، دفتر ششم، بيت 1506.
(2) به ستمكاران ميل نكنيد وگرنه به آتش می سوزيد. هود/ 113.