صبر از ديدگاه اسلام، ص: 14
زد، ابراهيم درب را باز كرد، گفت: من علی بن يقطين، نخست وزير مملكت هستم. به خاطر تو دارم بدبخت می شوم. من به مكه و از آنجا به مدينه رفتم، اما موسی بن جعفر عليهماالسلام مرا راه نداد. من صورتم را روی خاك می گذارم، پای خود را با كفش روی صورت من بگذار تا اين باد رياست از سر من بيرون رود كه اين باد مرا بيچاره می كند:
«» «1» ابراهيم گفت: علی بن يقطين! من از تو گذشتم و پای خود را روی صورت تو نمی گذارم، چون تو انسان با شخصيت، بزرگوار و شيعه هستی.
گفت: والله! تا تو پا بر صورت من نگذاری، از در اين خانه نمی روم. نخست وزير، با اصرار او را وادار به اين كار كرد. با همان صورت و لباس خاك آلود سوار برشتر شد و در كنار قبرستان بقيع پياده شد ونيمه شب به در خانه موسی بن جعفر عليهماالسلام آمد. امام عليه السلام در را باز كرد، او را در آغوش گرفت و بوسيد، فرمود: وظيفه خود را خوب انجام دادی.
3- شكرگزاری نعمت های پرودگار
جزء سوم داروی من، شكر است. اين زندان از هر جهت جای شكر دارد؛ چون
بيرون از زندان جای خالی من را احساس می كنند و قدر مرا می فهمند و خودم نيز
قدر آزادی را می فهمم. وقتی به وضع خودم توجه كنم، خدا را سپاس می گويم.
4- داروی صبر
اما چهارمين جزء داروی من، صبر است. بعد از هر تلخيی، شيرينی وجود دارد.
______________________________ (1)- فاطر 15: 35؛ «ای مردم! شماييد نيازمندان به خدا، و فقط خدا بی نياز و ستوده است.»