صبر از ديدگاه اسلام، ص: 182
است؛ كه البته در اينجا پروردگار عالم، خود ريشه «صلاح» را ذكر می كند و مشتقاتش را نياورده است.
وقتی پای ريشه لغت در ميان باشد، تمام جوانب اين حقيقت در ريشه نمود و تجلی دارد. ديگر نيازی نيست كه دنبال مشتقات آن بگرديم. شما كلمات و الفاظ اين حديث قدسی را ببينيد كه چقدر پربار است.
كلمه و كلمه عجيب و مورد توجه است كه می فرمايد: نزد خود من، كاری به كار جهانيان ندارم كه در حق او چه نظر و نگاهی دارند، هر نظر و نگاهی می خواهند داشته باشند، مثبت يا منفی.
ديگری لغت است. تمام اين ها مربوط به انسان است. حال معنای اين كلمات زيبا كه البته به قدری بار اين كلمات از نظر معنوی سنگين است كه اگر با اجمال معنی شود، آن چيزی كه انسان می خواهد، نصيبش نمی شود.
نيكوترين مسأله در اينجا مسأله حال است، كه البته اين حال، حال فرشتگان است، چون آن موجودی كه زمينی است، اصلًا در اين فضا قرار نمی گيرد.
نيكوحال ترين عاشقان، دوستان و محبانم؛ پروردگار در اينجا كلمه را به «يای نسبت» وصل كرده است. معلوم می شود اين ها نسبت به پروردگار عالم از معرفت جامع و شناخت لازم برخوردار هستند.
اگر كسی او را نشناسد و نسبت به او معرفت نداشته باشد، عاشق نمی شود.
عشق به امر مجهول، محال است. فشار شديدی به من بياورند كه آن كسی كه نمی شناسی و او را نديده ای، حتما عاشق او شو. اصلًا دل در اين زمينه قدمی
برنمی دارد، عاشق چه كسی بشود؟
انسان چيزی را كه می خواهد عاشق شود، يا بايد با چشم سر ببيند، يا با چشم عقل درك كند و يا با قلب احساس كند. در زمينه خدا، چشم كاره ای نيست، آنچه در عاشقان خدا حرف اول را می زند، عقل و قلب است. عقل به دنبال «علم بالله» رفته، خدا را يافته وشكی ندارد، قلب نيز او را احساس كرده، لذا از اوليا شده است.
بنده مؤمن واقعی