صبر از ديدگاه اسلام، ص: 252
«وَ أَنْ تَعْمَلَ لِدُنْياكَ بِقَدْرِ عُمْرك فيها» «1»
برای امور دنيايی به قدری تلاش كن كه بنا است در آن بمانی. آخرش بايد بميری و برای وارثان بگذاری. چند سال در دنيا می خواهی بمانی؟
پيغمبر صلی الله عليه وآله كه می فرمايند: اكثر عمر امت من بين سصت تا هفتاد سال است.
هفتاد سال می خواهی بمانی، اين همه دوز و كلك و ربا و تقلب برای چه انجام می دهی؟
زهد و تقوای بی بديل اميرالمؤمنين عليه السلام
خطبه نماز جمعه می خواند و پيراهن مباركش را نيز گاهی تكان می داد. هارون بن عنتره می گويد: من و پدرم در صف نماز بوديم، گفتم: علی بن ابی طالب عليه السلام چرا پيراهنش را تكان می دهد؟ پدرم گفت: در بين خطبه نماز جمعه نبايد حرف زد، اما جوابت اينكه چون اين آقا كه رييس كل اين مملكت است، همين يك پيراهن را دارد، امروز آن را شسته و هنوز خيس است، گاهی تكان می دهد كه خشك
شود. «2» به قنبر فرمود: قنبر! اين پيراهن خيلی وصله روی وصله خورده است، بيا برويم پيراهن بخريم. تو نيز پيراهن نداری. رييس مملكت با قنبر وارد بازار لباس فروشان شدند، در مغازه ای وارد شده، سلام كرد. صاحب مغازه گفت: عزيز دلم! سلام علی جان! حضرت فرمود: خداحافظ. قنبر! برويم. قنبر گفت: آقا! پيراهن كه داشت، فرمود: ما را شناخت، ممكن است بخواهد از حق عرفی كمتر حساب كند
______________________________ (1)- مجموعه ورام: 2/ 37.
(2)- بحار الأنوار: 40/ 334، باب 98، زهده و تقواه و ورعه عليه السلام؛ «وَ قَالَ هَارُونُ بْنُ عَنْتَرَهَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ دَخَلْتُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عليه السلام بِالْخَوَرْنَقِ وَ هُوَ يَرْعُدُ تَحْتَ سَمَلِ قَطِيفَهٍ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُومِنِينَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ جَعَلَ لَكَ وَ لِأَهْلِ بَيْتِكَ فِی هَذَا الْمَالِ مَا يَعُمُّ وَ أَنْتَ تَصْنَعُ بِنَفْسِكَ مَا تَصْنَعُ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا أَرْزَوكُمْ مِنْ أَمْوَالِكُمْ شَيْئاً وَ إِنَّ هَذَا لَقَطِيفَتِیَ الَّتِی خَرَجْتُ بِهَا مِنْ مَنْزِلِی مِنَ الْمَدِينَهِ مَا عِنْدِی غَيْرُهَا.»