صبر از ديدگاه اسلام، ص: 166

به مكان ديگر می رفت، چون هيچ استادی در اين مدرسه خراب و سرد نمی آمد كه درس بدهد. هوا سرد بود، مدرسه فرو ريخته بود، خاك و گل از آن پايين می آمد، احتمال ريزش سقف آن بسيار زياد بود و مرحوم نراقی به جای ديگر می رفت و درس می گرفت و برمی گشت.

روزی بقال نزديك مدرسه او را صدا كرد، گفت: آقای طلبه! مرحوم ملا مهدی برگشت و سلام كرد. بقال شخص با ادبی بود، خيلی محترمانه به او گفت: چند لحظه تشريف بياوريد. به نظر شما هوا سرد نيست؟ مرحوم نراقی گفت: چرا، خيلی سرد است. بقال گفت: شما با اين لباس كم، فكر نمی كنيد كه سرما بخوريد؟

گفت: به قدری در فكر درس هستم كه تو مرا به فكر سرما انداختی. بقال گفت: من

پالتويی دارم، اجازه بدهيد آن را به شما بدهم. ملا مهدی نراقی آن پالتو را گرفت و فردا پالتو را پس داد و گفت: برادر! يكبار من اين را به دوشم انداختم، ديدم نسبت به عزّت نفسم، احساس سنگينی كردم.

غلام همّت آنم كه زير چرخ كبود

زهر چه رنگ تعلّق پذيرد آزاد است «1» اين پدر، پسری را تربيت كرد كه فوق العاده از خودش برتر بود.

زبان، خطرناك ترين عضو بدن

جمله دوم اميرالمؤمنين عليه السلام در مورد صبر اين بود كه:

«يكظم ما يغضبه» «2»

حوادثی كه می خواهد تو را خشمگين كند، نگذار كه آتش خشم تو بيرون بزند

______________________________
(1)- حافظ شيرازی.

(2)- غرر الحكم: 281، حكمت 6231.