صبر از ديدگاه اسلام، ص: 20
دست داده ايد و اين بدن جز اين كه در آتش بسوزد، شايستگی ديگری ندارد.
صبر، بهترين عامل رسيدن به كمال
بهترين عامل رسيدن به مقام هدايت و پيشوايی و زمينه ساز يقين، صبر است. در روز قيامت، درجات و خيراتی كه به خاطر صبر و يقين به انسان می دهند، فقط خداوند بر آن واقف است.
در كتاب شريف «كافی» نوشته شده است: وقتی ميت را در قبر می گذارند و روح انسان وارد عالم برزخ می شود، اولين برنامه ای كه در ابتدای ورود به عالم برزخ انجام می شود اين است كه دو فرشته الهی برای سؤال و جواب بر روح انسان وارد می شوند. «1» مگر خداوند بر احوالات و كارهای خوب و بد انسان علم ندارد كه دو فرشته را برای سؤال و جواب مأمور می كند؟ اين سؤالات برای رفع جهل نمی باشد، بلكه برای اتمام حجت بر مسافر وارد شده در عالم برزخ است، يا می خواهد او را با پاسخ هايی كه می دهد، به اوج شرف و كرامت برساند كه حضرت می فرمايند: بعد
از پاسخ دادن، مأموران خدا عالی ترين بستر راحت را به او هديه می كنند و به او می گويند: استراحت كن، تا در روز قيامت تو را صدا كنيم.
هنگامی كه او را صدا می كنند، روز برپا شدن قيامت است، ممكن است پنج هزار سال در برزخ استراحت كرده باشد. او را صدا می كنند، بيدار می شود، می بيند قيامت برپا شده است، بسيار خوشحال و شادمان می شود كه به نقطه
______________________________ (1)- الكافی: 3/ 236، حديث 7؛ «عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ يَجِی ءُ الْمَلَكَانِ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ إِلَی الْمَيِّتِ حِينَ يُدْفَنُ أَصْوَاتُهُمَا كَالرَّعْدِ الْقَاصِفِ وَ أَبْصَارُهُمَا كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ يَخُطَّانِ الْأَرْضَ بِأَنْيَابِهِمَا وَ يَطَئَانِ فِی شُعُورِهِمَا فَيَسْأَلَانِ الْمَيِّتَ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ قَالَ فَإِذَا كَانَ مُومِناً قَالَ اللَّهُ رَبِّی وَ دِينِیَ الْاءِسْلَامُ فَيَقُولَانِ لَهُ مَا تَقُولُ فِی هَذَا الرَّجُلِ الَّذِی خَرَجَ بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ فَيَقُولُ أَ عَنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله تَسْأَلَانِی فَيَقُولَانِ لَهُ تَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَيَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَيَقُولَانِ لَهُ نَمْ نَوْمَهً لَا حُلُمَ فِيهَا وَ يُفْسَحُ لَهُ فِی قَبْرِهِ تِسْعَهَ أَذْرُعٍ وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَی الْجَنَّهِ وَ يَرَی مَقْعَدَهُ فِيهَا وَ إِذَا كَانَ الرَّجُلُ كَافِراً دَخَلَا عَلَيْهِ وَ أُقِيمَ الشَّيْطَانُ بَيْنَ يَدَيْهِ عَيْنَاهُ مِنْ نُحَاسٍ فَيَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَا تَقُولُ فِی هَذَا الرَّجُلِ الَّذِی قَدْ خَرَجَ مِنْ بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ فَيَقُولُ لَا أَدْرِی فَيُخَلِّيَانِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الشَّيْطَانِ فَيُسَلِّطُ عَلَيْهِ فِی قَبْرِهِ تِسْعَهً وَ تِسْعِينَ تِنِّيناً لَوْ أَنَّ تِنِّيناً وَاحِداً مِنْهَا نَفَخَ فِی الْأَرْضِ مَا أَنْبَتَتْ شَجَراً أَبَداً وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَی النَّارِ وَ يَرَی مَقْعَدَهُ فِيهَا.»