فارسی
سه شنبه 04 دى 1403 - الثلاثاء 21 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صبر از ديدگاه اسلام، ص: 165

خواجو، صدر و نيماورد، حجره نداشتند كه به او بدهند و كسی او را نمی شناخت.

او با پای برهنه و لباس كهنه كه به نظر علمای متولی به چهره او نمی آمد كه در علوم حوزوی پيشرفت نمايد، وارد اصفهان شده بود.

دين به ما می گويد: به ظاهر افراد نگاه نكنيد، چون درون انسان دريايی از جوشش و هيجانات روحی و فكری است. به اين خيمه روی روح، قد و چهره سياه نگاه نكنيد، درون انسان را نگاه كنيد كه با جرقه ای كه انبيا و اوليای الهی به اين انبار

بزنند، موجودی درست می شود كه به عرش خدا می رسد.

به مرحوم نراقی حجره ندادند. مدرسه ای را پيدا كرد كه نيمه ويرانه بود و بعضی از اتاق های او كه مقداری قابل اعتماد بود و طلبه های ساده و غريبه ساكن آن بودند.

مرحوم نراقی در يكی از اين اتاق ها سكونت كرد و چون برای غذا پول نداشت، در وقت خلوت غروب يا صبح زود، به كوچه های اصفهان می رفت تا كسی او را نبيند، نان خشك، پوست هندوانه و خربزه ای كه مردم دور ريخته بودند را پنهانی جمع می كرد و زير عبايش می گرفت و به حجره می آورد، پوست خربزه و هندوانه ها را می شست و تميز می كرد و نان خشك ها را آب می پاشيد تا قابل خوردن شوند. چند سالی به اين شكل صبر كرد و درس خواند تا به اين مقام والای عالم تشيع رسيد و دين را به ما منتقل كرد.

ايشان برای مطالعه درس، اول شب در يكی از دستشويی ها كه چراغ موشی پردود در آن روشن بود می آمد، در را می بست و در توالت می ماند وايستاده درس می خواند و مطالعه می كرد.

ما زير قيمتی ترين چراغ ها، روی فرش دستباف، با احترامی كه به ما می گذارند، می آييم دين و حلال و حرام خدا را به اين راحتی ياد می گيريم و بهشت را به راحتی می خواهيم به دست بياوريم و نمی دانيم كه اين دين را چگونه و با چه زحماتی به اينجا رسانده اند.

عزت نفس ملا مهدی نراقی

در اصفهان نيم متر برف آمد. روزها كتاب ها را برمی داشت و برای درس خواندن




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^