صبر از ديدگاه اسلام، ص: 85
سال در رشته های مختلف، در تحويل شخصيت های ناب از همه دنيا مسابقه را می برد، البته اگر حكومت های ستمگر حاكم بر اين مملكت ممانعت نمی كردند.
آن تاجر عبايی برای آخوند آورد. عبايی كه در ما طلبه ها به عبای خاشيه معروف است، بافت عجيبی دارد، نگهداری آن زحمت دارد، ولی عبای فوق العاده ای است. عرض كرد: آقا! اين عبا، صدقه، انفاق و از سهم امام نيست، شما مرا می شناسيد، من مقلد شما هستم، من نزد شما حساب مالی دارم، اين عبا از پول خالص زحمت كشيده خودم است، به شما علاقه دارم، عبا را به شما هديه می كنم، روی دوش خود بياندازيد، چون چند روز قبل به درس شما آمدم، ديدم عبای شما كهنه و وصله دار است. شما مرجع تقليد چند ميليون شيعه و مؤمن هستيد، درست نيست كه روی دوش بزرگ شيعه، عبای كهنه و وصله دار باشد.
مرحوم آخوند فرمودند: از محبت، و لطف شما بسيار ممنونم. عبا را قبول كردم.
تاجر بسيار خوشحال شد. وقتی تاجر از نجف رفت، مرحوم آخوند عبا را به يك روحانی داد و گفت: آن را در بازار، نزد فلان عبا فروش نجف بفروش، چون انسان صادق و بی دوز و كلكی است. قيمت واقعی آن را به تو می گويد. يعنی در بين مردم كسانی هستند كه قيمت واقعی را نمی گويند و فاسد، كلاه بردار و متقلب هستند.
اين ها به فرموده پيغمبر صلی الله عليه و آله بی دين هستند:
«1»
كاسبی كه به امت من كلك بزند، از ما نيست. «2» گفت: اين عبا فروش راست گو است. پولش را نمی خواهم. برو به او بگو: اين عبا را بردار و در برابر آن چند عبای معمولی به ما بده. چون وقتی كه طلبه شدم، عبای من ساده بود، بعد كه مدرّس شدم، همين عبا بر دوش من بود، اكنون نيز كه
______________________________ (1)- وسائل الشيعه: 12/ 241، باب 137، حديث 16198.»
(2)- وسائل الشيعه: 17/ 282، باب 86، حديث 22528؛ «الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عليه السلام فِی حَدِيثِ الْمَنَاهِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ وَ مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِی شِرَاءٍ أَوْ بَيْعٍ فَلَيْسَ مِنَّا وَ يُحْشَرُ يَوْمَ الْقِيَامَهِ مَعَ الْيَهُودِ لِأَنَّهُمْ أَغَشُّ الْخَلْقِ.»