فارسی
پنجشنبه 04 مرداد 1403 - الخميس 17 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صبر از ديدگاه اسلام، ص: 99

كن. سلام كردم، آن بچه جواب داد: اجازه بازی كردن به من می دهند، اما مرا برای بازی كردن نيافريده اند. گفتم: چرا گريه می كنی؟ آيا آتش را نگاه می كنی؟ گفت:

نمونه ای از آتش جهنم را می بينم. اين نمونه مرا به وحشت انداخته و دارم گريه می كنم، وای به اصل جهنم.

با خود گفتم: اين بچه چهار ساله چقدر با معرفت است. به او گفتم: اسم شما چيست؟ گفت: حسن بن علی عليه السلام، فهميدم كه او امام عسكری عليه السلام است كه نسبت

به آتش روز قيامت، در سن چهارسالگی، اين گونه بود. «1» امام عسكری عليه السلام شجاع تر است، يا مردم گناهكار؟

كارگری كه در كشاورزی امام سجاد عليه السلام را كمك می داد، می گويد: بعد از ساعتی كه كارها انجام گرفت، در آن هوای گرم، ديدم امام زين العابدين عليه السلام بر روی زمين نشست و به تخته سنگی تكيه داد. زانوی خود را در بغل گرفت و با صدای بلند شروع به گريه كردن كرد. رو به روی ايشان نشستم، دلم سوخت، گفتم: چقدر گريه می كنيد. رحمی به بدن خود و اين چشمان مبارك كنيد.

فرمودند: يعقوب عليه السلام دوازده پسر داشت، فقط يك پسر از نظرش غايب شد، می دانست كه نمرده است و روزی گمشده اش به او برمی گردد، اما آن قدر گريه كرد كه دو چشم او نابينا شد، من چگونه گريه نكنم، در حالی كه در كربلا، در نصف روز هجده نفر را از نزديكان خود را در مقابل چشمانم از دست دادم كه هيچ كدام از آنها ديگر برنمی گردند. «2»

______________________________
(1)- أعلام الهدايه: 13/ 49؛ شرح احقاق الحق: 12/ 473؛ «روی أنّ بهلول مرّ بالحسن بن علی العسكری عليه السلام و هو واقف مع أترابه من الصبيان، يبكی، فظنّ ذلك الشخص أن هذا الصبیّ يبكی متحسّراً علی ما فی أيدی أترابه، و لذا فهو لايشاركهم فی لعبهم، فقال له: أشتری لك ما تلعب به؟ فردّ عليه الحسن عليه السلام: لا، ما للّعب خُلِقنا.

و بهر الرجل فقال له: لماذا خلقنا؟ فأجابه عليه السلام: للعلم و العباده.

فسأله الرجل: من اين لك هذا؟ فأجابه عليه السلام من قوله تعالی «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَكُمْ عَبَثًا»

و بهت الرجل و وقف حائراً، و انطلق يقول له: ما نزل بك، و أنت صغير لاذنب لك؟!!

فأجابه عليه السلام: إليك عنّی، إنی رأيت والدتی توقد النار بالحطب الكبار، فلا تتقد إلّا بالصغار، و إنی أخشی أن أكون من صغار حطب جهنّم.

(2)- أعلام الدين: 300؛ بحار الأنوار: 75/ 161، باب 21؛ «إِذَا صَلَّی تَبَرَّزَ إِلَی مَكَانٍ خَشِنٍ يَتَخَفَّی وَ يُصَلِّی فِيهِ وَ كَانَ كَثِيرَ الْبُكَاءِ قَالَ فَخَرَجَ يَوْماً فِی حَرٍّ شَدِيدٍ إِلَی الْجِبَالِ لِيُصَلِّیَ فِيهِ فَتَبِعَهُ مَوْلًی لَهُ وَ هُوَ سَاجِدٌ عَلَی الْحِجَارَهِ وَ هِیَ خَشِنَهٌ حَارَّهٌ وَ هُوَ يَبْكِی فَجَلَسَ مَوْلَاهُ حَتَّی فَرَغَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَكَأَنَّهُ قَدْ غَمَسَ رَأْسَهُ وَ وَجْهَهُ فِی الْمَاءِ مِنْ كَثْرَهِ الدُّمُوعِ فَقَالَ لَهُ مَوْلَاهُ يَا مَوْلَایَ أَ مَا آنَ لِحُزْنِكَ أَنْ يَنْقَضِیَ فَقَالَ وَيْحَكَ إِنَّ يَعْقُوبَ نَبِیٌّ ابْنُ نَبِیٍّ كَانَ لَهُ اثْنَا عَشَرَ وَلَداً فَغُيِّبَ عَنْهُ وَاحِدٌ مِنْهُمْ فَبَكَی حَتَّی ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ احْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ وَ شَابَ رَأْسُهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَانَ ابْنُهُ حَيّاً يَرْجُو لِقَاءَهُ فَإِنِّی رَأَيْتُ أَبِی وَ أَخِی وَ أَعْمَامِی وَ بَنِی عَمِّی ثَمَانِيَهَ عَشَرَ مُقَتَّلِينَ صَرْعَی تَسْفِی عَلَيْهِمُ الرِّيحُ فَكَيْفَ يَنْقَضِی حُزْنِی وَ تَرْقَأُ عَبْرَتِی.»




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^