فارسی
شنبه 15 ارديبهشت 1403 - السبت 24 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

انديشه در اسلام، ص: 138

ستارگانى را با آن رصد كرد كه فاصله‏شان با زمين بيست ميليون سال نورى بود. «1» در آيات خدا، اين موضوع به صورت جمله‏اى خبرى مطرح شده است و ما تنها آيه‏اى را در صفحه كاغذى مى‏بينيم، اما ديگران از پشت دستگاه رصد، واقعيت بيرونى آيه را در صفحه باعظمت آفرينش مى‏بينند.

امامان ما بدون چشم باطن و با همين چشم ظاهر بر عالم مشرف بودند، پس سخن اميرالمؤمنين، عليه‏السلام، خطاب به آنان نيست و ايشان ما را در آن سخن مخاطب قرار داده‏اند. چرا بايد ديگران در عمل به فرامين قرآن و معصومان از ما پيشى بگيرند؟ مگر ما نيروى فكر نداريم. چه كسى گفته نژاد ژرمن عقلش از همه بيشتر است؟ چه كسى گفته انگليسى‏ها قدرت عقلشان از همه ما قوى‏تر است؟ چه كسى گفته عقل آمريكايى‏ها عقل مافوق است؟ چه كسى گفته كسانى كه در اروپا و در غرب زندگى مى‏كنند، انديشه قوى‏ترى دارند؟ مسلماً، ما و آنان در قدرت عقل تفاوتى نداريم، ضمن اين‏كه ما افزون بر نيروى عقل، قدرت ايمان هم داريم. منتهى مساله اين است كه سرمايه‏هاى ما هنوز در انبارهاست. آن‏ها دو قرن است با سرمايه عقل خود كار مى‏كنند و از اواخر قرن هفده، سرمايه‏هاى مختلف علم و عقل و مطالعه و كتاب را به كار گرفته‏اند و با تمام وجود كار مى‏كنند، ولى ما همچنان در جاى خود ايستاده‏ايم و نگاه مى‏كنيم.

انديشمند بزرگ‏

كشور ما هم در آن دوران كسى را داشت كه مى‏توانست ما را با قافله علم همراه كند و در علم و صنعت به پيش ببرد. ما كسى مانند ميرزا تقى‏خان اميركبير «2» را داشتيم، اما قماربازها و عرق‏خورهاى دربار به كمك مهد عليا «3»، مادر ناصرالدين شاه‏ «4»، كه سر و سرّى با ميرزا آقا خان نورى‏

______________________________
(1). رك: خدا در طبيعت، فلاماريون. (مولف)

(2). يكى از خصوصيات مهم استاد انصاريان مطالعه و تحقيق فراوان در تاريخ اسلام و ايران است كه مى‏تواند الگويى مناسب براى ساير مبلغان گرامى باشد كه به مطالعه اين متون چندان توجهى ندارند. اين بخش از پى‏نوشت‏ها به منظور آشنايى بيشتر مبلغان گرامى با چند تن از رجال مهم دوران سلطنت محمد شاه قاجار و فرزندش ناصرالدين شاه آماده شده است. بديهى است ذكر همه حوادث تاريخى در اين كتاب ممكن نيست و خوانندگان گرامى بايد به كتب معتبر تاريخ در اين باره مراجعه كنند. در اين ميان، زندگى اميركبير محل تامل و تاسف فراوان است. (ويراستار)

اميرْكَبير، محمدتقى فراهانى (1222- 1268 ق/ 1807- 1852 م)، سياستمدار و صدر اعظم عهد ناصرالدين شاه قاجار. وى در هزاوه در اطراف فراهان ديده به جهان گشود. پدرش كربلايى محمدقربان كه از خانواده‏اى پيشه‏ور در هزاوه بود، نخست به عنوان آشپز به خدمت ميرزا عيسى قائم‏مقام (د 1226 ق/ 1811 م) درآمد و سپس در دستگاه فرزند او ميرزا ابوالقاسم قائم مقام ناظر آشپزخانه شد. وى تا هنگام قتل قائم‏مقام (1251 ق/ 1835 م) نيز زنده بود. درباره تاريخ دقيق ولادت امير اختلاف است، ولى سال 1222 ق به نظر درست‏تر مى‏رسد. بر اين اساس ميرزا تقى‏خان در هنگام مرگ بيش از 46 سال نداشته است.

محمدتقى دوران كودكى را در خانواده قائم‏مقام به خانه‏شاگردى سپرى كرد و سپس مأمور محاسبه فيلخانه او شد. داستان معروف فرا گرفتن درس به هنگام خدمت به فرزندان قائم‏مقام كه به تواتر در منابع به آن اشاره شده، حاصل همان ايامى است كه به خانه‏شاگردى مشغول بوده است. در اين ايام، هوش و استعداد محمدتقى در نامه‏نگارى موجب اعجاب قائم‏مقام شد و او را بر آن داشت تا از آن جوان در امور دبيرى بهره جويد. به اين ترتيب محمدتقى به تدريج با رجال سياسى آن روزگار آشنا گرديد و به زودى توانست حتى خود را به شاه بنماياند. پس از چندى به سبب دقت و صحت در كار، گويا در 1249 ق فرمان مستوفى‏گرى يافت. پس از مدتى از خدمت قائم مقام مرخص شد و به جمع مستوفيان محمدخان زنگنه اميرنظام (د 1257 ق/ 1841 م) پيوست. گويا كناره‏گيرى وى از خدمت قائم‏مقام به خواسته خود قائم‏مقام بوده است. به هر حال، محمدتقى در كنار شخصيتى چون اميرنظام، با عنوان مستوفى نظام مى‏توانست به خوبى قابليت‏هاى خود را نشان دهد، به ويژه كه عباس ميرزا به اميرنظام توصيه كرده بود تا از وجود شخصى همچون ميرزاتقى كه «سررشته معاملات سنواتى» را دارد، بهره جويد.

پس از قتل گريبايدوف، وزير مختار روس (1244 ق/ 1828 م)، چون مقرر شد هيأتى به سرپرستى خسرو ميرزا براى عذرخواهى از اين واقعه راهى روسيه شود، ميرزاتقى كه بيش از 23 سال نداشت، در سلك همراهان اميرنظام قرار گرفت. وى پس از مراجعت از اين سفر ملقب به «ميرزا» و «خان» شد.

ميرزا محمدتقى خان يك بار ديگر نيز همراه اميرنظام به روسيه رفت و سرپرستى اين هيأت را ناصرالدين ميرزاى وليعهد برعهده داشت. امپراتور روسيه نسبت به ميرزا محمدتقى عنايتى خاص نشان داد و هديه‏اى نيز براى او فرستاد.

سفر ديگرى كه نقش سازنده‏اى در شخصيت ميرزامحمدتقى ايفا كرد، سفارت او به ارز روم در پى پديد آمدن بحران در روابط ايران و عثمانى و دعاوى ارضى دولت اخير است كه با هيأتى رهسپار آن‏جا شد. وى با رتبه سرتيپى در رأس 200 تن از رجال سياسى- نظامى ايران رهسپار ارزروم شد. پس از ورود ايشان به ارزروم دولت عثمانى خواست مخارج هيأت را قبول كند، ولى ميرزا تقى‏خان از پذيرش آن سرباز زد. مذاكرات ارزروم به طور متوالى و هر بار در منزل يكى از نمايندگان 4 كشور ايران، عثمانى، روس و انگليس پى گرفته مى‏شد. چون مذاكرات طولانى شد، ميرزا تقى‏خان 170 تن از ملازمان خود را به ايران بازگرداند.

سرانجام، مذاكرات به مرحله امضاى يادداشت تفاهم و پيش‏نويس عهدنامه رسيد و محمدشاه طى فرمانى به ميرزا تقى‏خان اجازه داد تا در 8 مسأله مورد منازعه اقدام نمايد و به اين ترتيب معاهده ارزروم منعقد گرديد. اين اقامت نسبتاً طولانى به امير اين فرصت را داد تا از نزديك با تحولات جامعه عثمانى پس از اصلاحات موسوم به «تنظيمات» كه از شعبان 1255/ اكتبر 1839 آغاز شده بود، آشنا گردد.

پس از مرگ محمدشاه (6 شوال 1264 ق/ 5 سپتامبر 1848 م) شاه جديد- ناصرالدين ميرزا كه در آذربايجان بود- از ميرزا تقى‏خان- كه در آن زمان منصب وزارت نظام آذربايجان را داشت- خواست تا مقدمات ورود او به تهران را فراهم كند. ميرزا تقى‏خان بدين منظور با اجازه شاه، مبلغى از بازرگانان تبريزى وام گرفت.

اردوى ناصرالدين شاه در 19 شوال 1264 از تبريز به راه افتاد. وى در باسمنج، ميرزا تقى‏خان را به اميرنظامى منصوب كرد و به اين وسيله اعتماد خود را به او آشكار ساخت. اميرنظام در اين سفر درايت بسيار نشان داد و اردوى شاهى را با نهايت نظم به تهران رسانيد. پس از ورود شاه به تهران و جلوس بر تخت سلطنت، اميرنظام منصب صدارت يافت و لقب اتابك اعظم و اميركبير گرفت. امير از پذيرش لقب صدراعظم امتناع كرد و به همان لقب اميرنظام بسنده كرد. وى در گام نخست به اجراى پاره‏اى اصلاحات اساسى پرداخت و بسيارى از حكام و واليان را عزل و گروهى جديد را به حكومت و امارت منصوب كرد. در همين روزگار به سبب ازدواجش با عزت‏الدوله خواهر ناصرالدين شاه توانست از بدگويى‏هاى درباريان آسوده شود و به علاوه بر حوادث و مسائل حرم نيز وقوف يابد.

در اين زمان، طرفداران باب به ترويج عقايد او و تحريك مردم برخاستند و دربعضى نقاط، سران ايشان آشكارا به معارضه با دولت پرداختند، تا آن‏جا كه امير به مقابله برخاست و باب را به امضاى تكذيب‏نامه دعوى خويش واداشت؛ سپس به فتواى علما او را اعدام كردند.

در بعد سياست خارجى و روابط با نمايندگى‏هاى دول بيگانه در ايران نيز فعاليت‏هاى امير بنيادى و متكى بر حفظ منافع ملى و حاكى از علم و اطلاع و تسلط او بر عرف بين‏المللى است. اگرچه پيش از امير نيز دولت ايران داراى وزير امور خارجه بود، ولى در عهد او وزارت امور خارجه به عنوان نهادى مشخص بنيان نهاده شد و نخستين كاركنان آن را امير خود انتخاب كرد و ساختمانى براى آن در نظر گرفت. وزارت امور خارجه از 1265 تا 1267 ق در دست خود او بود و از اين تاريخ، ميرزا محمدعلى خان را به منصب «وزارت مهام دول خارجه» منصوب كرد. از كارهاى امير در اين دوران، بازداشتن سفراى بيگانه از مداخله در امور داخلى ايران، اهتزاز پرچم ايران در كشورهاى ديگر به طور دائم و گسيل داشتن نمايندگان دائمى سياسى براى تأسيس سفارتخانه و نمايندگى به لندن، پترزبورگ، بمبئى، استانبول و تفليس، به رغم مخالفت روسيه و تدوين دستور عمل براى مذاكرات با وزراى مختار دول بيگانه، اتخاذ روشى براى كسب اخبار و اطلاعات از سفارت‏هاى بيگانه كه باعث بيم و رعب مداخله‏جويان خارجى شد، نظارت بر رفت و آمد بيگانگان و مرسوم كردن اخذ تذكره براى آن‏ها را مى‏توان ياد كرد. وى همچنين به آموزش و تربيت مأموران ايرانى مقيم خارج از كشور عنايت خاص داشت و مى‏كوشيد آن‏ها را از ميان شايسته‏ترين افراد انتخاب كند. امير در سياست خارجى از اصول خاصى پيروى مى‏كرد و از سياست موازنه منفى سود مى‏برد و با اعطاى هرگونه امتياز به بيگانگان مخالف بود و در عين حال از سياست بهره‏گيرى از نيروى سوم و توسعه روابط متعادل با كشورهاى جهان طرفدارى مى‏كرد.

روابط با انگلستان: تحول در روابط ايران و انگلستان به روزگار امير با ورود سرگرد شيل، كه پس از دو سال مرخصى به ايران بازگشت، آغاز شد. شيل در بدو ورود از وزارت امير اظهار خشنودى كرد، ولى مداخله آشكار و نهان سفارت انگليس در امور ايران، امير را به مقابله واداشت و بدين‏سبب نسبت به خواست‏هاى سفارت بى‏توجهى كرد و امور آن را معطل گذاشت. اين برخورد موجب اعتراضات پياپى سفارت و واكنش شيل شد. نخستين موضوع مورد مناقشه، تعريف حق و حدود حاكميت ايران بر خليج فارس بود. امير همواره مى‏كوشيد سيطره ايران را بر نواحى جنوبى خليج فارس تثبيت كند و براى اين كار، برخى كارگزاران دولت در آن مناطق را تغيير داد.

روابط با روسيه: عصر صدارت امير صحنه برخورد دو دولت ايران و روسيه بر سر مسائل اقتصادى و مرزى بود. نخستين برخورد بر سر امتياز شيلات ايران ايجاد شد. امير بدون توجه به آن‏كه روسيه در عصر محمدشاه طى قراردادى آن را به اجاره گرفته است و به استناد آن به مداخله در امور شيلات ايران مى‏پرداخت، آن را به بازرگانى ايرانى واگذاشت و دولت روسيه كارى از پيش نبرد. موضوع ديگر، مخالفت شديد امير با محافظت انبار تجارتخانه روسيه در استراباد توسط نيروى نظامى روس، و نيز ايجاد بيمارستانى توسط روس‏ها در سواحل شمالى ايران بود. اين انبار پس از تجديد ساختمان رسماً به دولت روسيه به اجاره داده شد. دولت روس در هر دو مورد به اعتراض برخاست، ولى امير، صدراعظم روسيه را قانع كرد كه اين كارها به سود هيچ يك از دو دولت نيست.

افزون بر اين‏ها، مسائل ديگرى نيز روابط ايران و روسيه را در اين دوره به تيرگى مى‏كشانيد

روابط با فرانسه: زمينه روابط ايران با فرانسه در دوره صدارت امير، به تلاش براى اجراى معاهده محرمانه 1263 ق/ 1847 م در عصر محمدشاه بازمى‏گردد كه طى آن به اتباع فرانسه اجازه داده شده بود كه در ايران به تجارت بپردازند، ولى اجراى معاهده مذكور به دلايلى از جمله ايجاد موانع از سوى دولت‏هاى روس و انگليس به تعويق افتاده بود. در اين وقت كنت دو سارتيژ نماينده سياسى فرانسه به تكاپو افتاد، اما اقدامات نسنجيده او و اعلام جمهوريت در فرانسه و مسأله اتباع مسيحى كاتوليك در ايران، امير را در وضع نامطلوبى قرار داد و مكاتبات به جايى نرسيد، تا سرانجام كنت كه مواضعش در اين باره مبهم و متناقض مى‏نمود، به رغم خواست امير، ايران را ترك كرد و روابط سياسى دو كشور قطع شد.

روابط با دول ديگر: فكر ايجاد روابط سياسى با آمريكا از مدت‏ها قبل از صدارت امير، كم و بيش وجود داشت، اما امير آن را تحقق بخشيد تا معادله قدرت را در خليج فارس، كه به سود انگلستان بود، بر هم زند. بدين مناسبت در ذيحجه 1267/ اكتبر 1851 ميان دو كشور عهدنامه دوستى و كشتيرانى در آب‏هاى طرفين منعقد شد و مقرر گرديد كه دولت آمريكا در تهران، تبريز و بوشهر كنسولگرى تأسيس كند. سناى امريكا نيز اين قرارداد را به «معاهدات كامله الوداد» تبديل و تصويب كرد و آمادگى خود را براى مبادله عهدنامه به دولت ايران اعلام داشت، ولى در اين ميان اميركبير معزول شد و جانشينان او تمايلى به اين كار نشان ندادند. امريكاييان معتقد بودند كه انگلستان مانع اصلى براى برقرارى روابط ميان دو دولت است.

علاوه بر امريكا، امير كوشيد با پروس، اتريش و بلژيك نيز رابطه برقرار سازد. ولى انگليسيان كه به ويژه حضور اتريش را با منافع خود ناسازگار مى‏ديد، در راه ايجاد رابطه سياسى ايران با آن كشور مانع‏تراشى مى‏كرد. درباره فكر رابطه با بلژيك اطلاعات موجود منحصر است به قراردادى ميان دو كشور كه وزير مختار فرانسه از آن ياد كرده است.

اصلاحات و اقدامات امير: امير اصلاحات داخلى را با امور نظامى كه ضامن حاكميت ملى و تماميت ارضى كشور بود و او خود در امر نظام تجربه‏اى طولانى داشت، آغاز كرد. او نخست صندوقى براى تأمين مواجب و نيازهاى مالى نظاميان ايجاد كرد تا نظامى‏گرى به صورت شغلى مستقل درآيد. سپس به تدوين قانون سربازگيرى و طبقه‏بندى رسته‏ها و درجات و تجديد سازمان نظامى پرداخت و اخذ «سيورسات» از رعيت را ممنوع كرد. اين قوانين تحت عنوان «نظام ناصرى» تدوين و طبع شد. او همچنين به تأسيس كارخانه‏هايى براى ساخت ملزومات نظامى و تسليحات ساده، و متحدالشكل گردانيدن لباس نظاميان دست زد.

در زمينه اقتصادى، امير طرفدار گسترش تجارت و كشاورزى، و در عين حال توسعه صنايع ملى بود. بدين سبب به ساخت و توسعه بازارهاى تهران و تبريز- سراى امير- و گسترش شبكه راه‏ها همت گماشت.

از ديگر اصلاحات امير كه ارتباط مستقيم با تجارت دارد، ايجاد امنيت در راه‏ها و نظارت بر عبور و مرور و صدور تذكره عبور، ايجاد قراول‏خانه و چاپارخانه در حدود شهرها، مساحى و نقشه‏بردارى تهران و ديگر مناطق و راه‏هاى كشور را بايد ذكر كرد. امير همچنين معادن را تا 5 سال از ماليات معاف كرد و براى امور معادن مسئولى برگزيد. وى با علاقه تمام به حمايت از صاحبان حرفه و توليد كنندگان پرداخت. گروهى را براى فراگيرى صنايع به روسيه و عثمانى فرستاد و براى خريد ماشين آلات صنعتى از اتريش اقداماتى انجام داد و كارخانجات محدودى در كشور داير كرد.

در زمينه ماليه نيز امير دست به اصلاحاتى بنيادى زد. در پرداخت بدهى‏هاى عقب افتاده تدبيرى انديشيد و اسناد و حواله‏هاى دولتى را اعتبار داد. منافع اخذ ماليات و ورود آن به خزانه دولت را سامان بخشيد و در عين حال ماليات‏هاى اجحاف آميز بر طبقات ضعيف را ملغى ساخت. از سوءاستفاده منشيان و مستوفيان جلوگيرى كرد و دستور داد تا كتاب‏هايى مشتمل بر قوانين گردآورى ماليات و شرح وظايف مأموران مالياتى، مبتنى بر مقررات مالى فرانسه تدوين كنند و با اين تنظيمات ماليات‏هاى عقب افتاده را از اشخاص متنفذ وصول كرد. وى هم‏چنين مستمرى درباريان را كاهش داد و از اين طريق به اجراى برخى طرح‏هاى عمرانى توفيق يافت و همين امر از عوامل دشمنى و توطئه برضد او شد.

در مسائل فرهنگى، برجسته‏ترين كار امير، زمينه‏سازى تأسيس دارالفنون براى تربيت علمى و فنى جوانان براساس اصول و علوم جديد اروپايى بود. اگرچه افتتاح رسمى مدرسه 13 روز پس از مرگ امير اتفاق افتاد.

انتشار روزنامه وقايع اتفاقيه نيز از ديگر اصلاحات فرهنگى امير به شمار مى‏رود. شيل معتقد است كه سر مقاله‏هاى اين روزنامه به قلم خود امير بوده است.

از ديگر اصلاحات فرهنگى و اجتماعى امير، دستور ترجمه كتب اروپايى، ايجاد چاپخانه، تدوين قانون‏نامه‏اى براى پزشكان و امتحان از آن‏ها، ترويج آبله‏كوبى و بنيان نخستين بيمارستان دولتى را مى‏توان نام برد.

ايجاد امنيت، ديوانخانه و دارالشرع براى استقرار عدالت از ديگر امور مورد توجه خاص امير بود. او براى آگاهى از رفتار حاكمان شهرها، كسانى را مخفيانه برمى‏گماشت و با گزارش آن‏ها به توبيخ يا تشويق حاكمان مى‏پرداخت. با آن‏كه امير در اوايل كار كوشيد خود به داورى در امور مهم بپردازد، ولى سپس شيخ عبدالحسين تهرانى را به رياست محكمه شرع به عنوان عالى‏ترين مرجع قضا منصوب كرد. دعاوى حقوقى پس از طرح در ديوانخانه به محكمه شرع مى‏رفت و احكام صادره براى اجرا به ديوانخانه ارجاع مى‏شد و در واقع تلفيق شايان توجهى ميان قوانين عرفى و شرعى به عمل مى‏آمد. امير بر آزادى دينى اقليت‏ها تأكيد مى‏كرد و به امور قضايى آنان نيز در همين ديوانخانه رسيدگى مى‏شد.

فرجام كار: سرعت سير حوادث از روزى كه شاه طى فرمانى تمام امور را در كف امير نهاد تا آن‏گاه كه فرمان عزلش را صادر كرد، چنان است كه محققان را غالباً دچار نوعى حيرت مى‏كند. بى‏گمان عزل او امرى ناگهانى نبود و از مدت‏ها پيش تحركاتى براى تحديد قدرت و اختيارات امير به ظهور مى‏رسيد. به علاوه، از برخى نامه‏هاى امير به شاه نيز برمى‏آيد كه خود وى به سبب بعضى رفتارهاى شاه از عاقبت خويش انديشناك بوده است. به هر حال، فرمان عزل امير از صدارت و ابقاى وى در امور نظام به خط و انشاى ميرزا سعيد مؤتمن الملك تهيه شد و در پنجشنبه 19 محرم 1268 توسط مهدعليا به اطلاع او رسيد و سپس آجودان‏باشى فرمان را رسماً به او ابلاغ كرد، اما اندكى بعد به خدمت نظام او نيز خاتمه داده شد.

به هر حال، پس از عزل امير از صدارت و وزارت نظام، آقاخان نورى آشكارا به مخالفت و دگرگون كردن كارهاى امير برخاست؛ به شكلى كه امير برآشفت و از شاه اجازه ملاقات خواست، اما شاه سخنان امير را نپذيرفت و او را مورد عتاب قرار داد. پس از اين، حكم تبعيد امير به كاشان، نخست با عنوان حكومت آن شهر، صادر شد و زير نظر نظاميان به آن‏جا رفت. اندكى بعد شاه حكم قتل او را نيز امضا كرد و على‏خان فراشباشى مأمور آن كار گرديد. وى در بامداد 18 ربيع الاول 1268 وارد فين كاشان شد و به حمامى كه امير در آن‏جا مشغول استحمام بود رفت و حكم را خواند. به درخواست امير رگ دستش را گشودند و سپس، به سبب تعجيلى كه داشتند، او را خفه كردند و برخى اشياء شخصى او را به غنيمت بردند.

شيخ عبدالحسين تهرانى، مشهور به شيخ العراقين، وصى امير، مدرسه و مسجدى در تهران از ماترك امير پس از قتل او ساخت كه بعدها به نام خود او معروف شد. همو بخش مهمى از ميراث امير را صرف توسعه و بازسازى بقعه‏هاى عتبات عاليات و سامرا و طلاپوش كردن آستانه امامان عسكرى (ع) كرد. گويا امير وصيت كرده بود كه از ماتركش بيمارستانى نيز در تهران داير كنند. پيكر امير را نخست در گورستان «پشت مشهد» كاشان دفن كردند، ولى چندى بعد همسرش عزت‏الدوله آن را به كربلا انتقال داد و در محدوده رواق شرقى حرم امام حسين (ع) معروف به پايين‏پا به خاك سپرده شد. رك: دائره المعارف بزرگ اسلامى، ذيل مدخل امير كبير. با تلخيص فراوان.

(3). مهد عليا (تركيب وصفى، اسم مركب). لقبى كه به مادر بزرگان و شاهان مى‏دادند واز آن جمله است لقب خيرالنساءبيگم دختر ميرعبدالله خان مرعشى حاكم مازندران (مادرشاه عباس صفوى) و لقب مادر ناصرالدين شاه قاجار (و. 1220- ف. 6 ربيع الثانى 1290 ق). مقبره اين زن در محل فعلى دفتر مديريت حرم مطهر حضرت معصومه (س) است. رك: لغت‏نامه دهخدا و فرهنگ فارسى معين، ذيل مدخل مهد عليا. با تلخيص.

(4). ناصر الدين شاه پسر محمد شاه بن عباس ميرزا بن فتحعلى شاه قاجار. چهارمين سلاطين قاجاريه است. وى در ششم ماه صفر سال 1247 ق متولد و به سال 1313 پس از 49 سال سلطنت كشته شد. به سال 1264 ق كه محمدشاه قاجار به علت نقرس درگذشت، ناصرالدين ميرزا فرزند و وليعهد وى در تبريز بود و بيش از هفده سال نداشت. مقارن مرگ محمدشاه در اكثر بلاد ايران فتنه‏ها برخاسته بود. مردم كرمانشاه بر محب‏على خان حكمران خود شوريدند و اهالى شيراز بر نظام الدوله ياغى شدند. در بروجرد اوضاع آرام نبود و حسين خان سالار در خراسان كوس ياغيگرى مى‏نواخت و سيف الملوك ميرزا، پسر ظل السلطان، نيز در تهران به دعوى سلطنت برخاسته بود، در همچو اوضاع آشفته‏اى مهد عليا مادر وليعهد با مساعدت عليقلى ميرزا اعتضادالسلطنه و ميرزا آقاخان وزير لشكر زمام حكومت را در دست گرفت و به انتظار ورود پادشاه جديد به پايتخت نشست.

ناصرالدين ميرزا با شنيدن خبر مرگ پدر از تبريز حركت كرد و با راهنمايى‏ها و مساعدت‏هاى ميرزا تقى خان وزير نظام به تهران وارد شد و روز بعد تاج شاهى بر سر نهاد [23 ذيقعده 1264] و ميرزا تقى خان وزير نظام را قبل از ورود به تهران به امير نظام ملقب كرد و سپس كه به تهران وارد شد و بر تخت شاهى جلوس كرد او را اتابك اعظم خواند و مقام صدارت عظمى بدو محول داشت. اتابك اعظم كه بعدا به نام اميركبير معروف شد يكى از وزيران پر اثر و نامدار ايران است و به دوران كوتاه مدت صدارت خويش در فرونشاندن آشوب‏ها و استوار كردن پايه‏هاى تخت سلطنت ناصرالدين شاه كوشش‏ها كرد و آشوب خراسان را به سال 1266 به دست سلطان مراد ميرزا حسام السلطنه با كشتن حسن خان سالار و فرزندش و برادرش فرو نشاند. از وقايع دوران سلطنت ناصرالدين شاه گذشته از فتنه سالار در خراسان، يكى هم بسط دعوت سيدعلى محمدباب و پيدايش مذهب بابى است كه مقدارى از نيروى دولت و فكر شاه متوجه فرونشاندن آشوب‏هايى كه بابيان در نقاط مختلف كشور برپا مى كردند شد. از اتفاقات نامطلوب عهد اين پادشاه قتل اميركبير است كه به اجماع مورخان بدترين اعمال ناصرالدين شاه و اشتباهى غيرقابل جبران بود. ميرزاتقى خان اميركبير در مدت سه سال و دو ماه و كسرى صدارت در شئون مختلف كشور شروع به اصلاحاتى كرد اما ساعيان و حسودان شاه را نسبت بدو بدبين و از قدرت روزافزونش هراسان كردند تا سرانجام در روز بيست و پنجم محرم سال 1268 فرمان عزل او را صادر و به جاى وى ميرزا آقاخان اعتمادالدوله نورى را به صدارت انتخاب و اميركبير را به فين كاشان تبعيد كرد و سرانجام فرمان به قتل او داد و يكماه و بيست و سه روز بعد از عزل وى به تاريخ هيجدهم ربيع الاول سال 1268 به فرمان شاه به حيات وى پايان داده شد.

او در 66 سالگى در روز 17 ذيقعده سال 1313 ق در بارگاه حضرت عبدالعظيم به ضرب تپانجه ميرزا رضا كرمانى به قتل رسيد و در همان‏جا به خاك سپرده شد. رك: لغت‏نامه دهخدا و فرهنگ فارسى معين، ذيل مدخل ناصرالدين شاه. با تلخيص فراوان.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^