فارسی
جمعه 01 تير 1403 - الجمعة 13 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

انديشه در اسلام، ص: 229

ايشان اجازه رفتن گرفت و عرض كرد: قرار ما با هم اين بود كه اگر تو پيروز شدى، ما تا آخر بمانيم؛ اما اگر نشانه‏هاى شكست تو نمايان شد، ما را رها كنى تا برويم! امام فرمودند: كجا مى‏خواهى بروى؟ تو با بهشت فاصله‏اى ندارى! از صبح در ركاب من با عُمر سَعد جنگيده‏اى و فعاليت كرده‏اى، به چه دليل مى‏خواهى بروى؟ گفت: ما با هم اين‏گونه قرار گذاشتيم. بنابراين، به ماندن من اصرار نكن! امام فرمود: برو! او هم فرار كرد و رفت. «1» كسى نمى‏داند او بعدها چه حسرتى براى اين كار خود خورد، اما مگر پس از رفتن از نزد امام چقدر زندگى كرد و از تنعمات دنيا چه اندازه بهره برد؟ در عوض، خود را از سعادت ابدى محروم كرد، چون در چشم او حسين و كربلا كوچك آمد و دنيا بزرگ. لذا، دنيا را ترجيح داد و جذب آن شد.

استفاده از دنيا به اندازه ضرورت‏

بايد فكر كرد و ديد مگر خانه‏هايى كه داريم چقدر بزرگ است كه مانعمان از ديدن حقيقت شود تا پشت آن‏ها قرار بگيريم و ديگر حقايق را نبينيم؟ مقام و پول مگر چقدر قدرت و عظمت دارند؟ مگر اين‏ها جز براى اين در اختيار ما قرار گرفته‏اند كه دو روزى كه در اين دنيا هستيم، شيرين‏كام بمانيم؟ ما براى محفوظ ماندن از برف و باران به سرپناهى نياز داريم كه اسم آن خانه است؛ براى مصونيت از سرما و گرما به وسيله‏اى نياز داريم كه اسمش لباس است و پول چنين اهدافى را تأمين مى‏كند. ديگر اين همه معركه و دعوا و فحش و ظلم و فسق براى چيست؟ اين خانه براى گرما و سرماست نه براى گناه؛ لباس براى سرما و گرماست نه براى گناه؛ خوراك براى زنده ماندن است نه براى گناه و ظلم و جنايت. چرا نمى‏بينيم كه ذره‏اى از دوست‏داشته‏ها و دلخوشى‏هايمان نيز قابل انتقال به عالم بعد نيستند و بايد آن‏ها را بگذاريم و برويم؟

______________________________
(1). رك: پيشواى شهيدان، سيد رضا صدر. (مولف)




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^