انديشه در اسلام، ص: 248
او گفتم: باز هم او را مىبينى؟ گفت: آرى، امروز با هم قرار ناهار داريم. گفتم: امروز اجازه بگير تا اگر با هم بوديد، من يك لحظه از دور فقط جمال او را ببينم و برگردم ...!
فردا كه آمد، گفتم: رفيقت را ديدى؟ اجازه گرفتى؟ گفت: به تو مىگويم! و رفت. فردا سر درس نيامد، پس فردا نيامد، يك هفته گذشت و نيامد. حالا، سالهاست مىآيم در اين مدرسه مىنشينم، بلكه او را ببينم، اما او ديگر باز نگشت!
اين نتيجه يك لحظه فكر كردن است. به واقع، فكر چه چيز باعظمتى است و بعضىها از اين نقطه به چه جاهايى رسيدهاند! امام صادق، عليهالسلام، فرمودهاند:
«العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان». «1»
خوش به حال كسانى كه با بهرهگيرى از عقل هم به خدا مىرسند و هم بهشت را از آن خود مىكنند! بياييد ما هم با فكر زندگى كنيم و در همه چيز انديشه كنيم، زيرا حضرت على، عليهالسلام، مىفرمايند:
«لا مال أعود من العقل و لا فقر أشد من الجهل». «2»
هيچ پروتى بهتر و سودمندتر از عقل، و هيچ فقرى شديدتر و سختتر از جهل نيست.
آمادگى براى درك محضر يار
در داستان على بن مهزيار چند نكته بسيار مهم وجود دارد: يك نكته اينكه آن شب چهارشنبهاى كه نماينده حضرت امام عصر، عليهالسلام، به على بن مهزيار گفت: آقا مرا فرستاده تا تو را ببرم، گفت: دوستان خود را هم بياورم؟ گفت: دوستان تو انسانهاى خوبى هستند، ولى شايسته اين بزم نيستند. بعد ادامه داد: ابن خُصيب را مىشناسى؟ خدا رحمتش كند! او وضو را صحيح مىگرفت، نماز را درست و نيكو به جا مىآورد
______________________________ (1). كافى، ج 1، ص 11؛ نيز محاسن، برقى، ج 1، ص 195.
(2). عيون الحكم والمواعظ، ليثى واسطى، ص 534 (البته در دو حديث جداگانه و در پى هم آورده شده)؛ نيز نهج البلاغه، حكمت 113: «لا مال أعود من العقل. ولا وحده أوحش من العجب. ولا عقل كالتدبير ...»؛ نيز اختصاص، شيخ مفيد، ص 246: «قال الصادق، عليهالسلام: لا مال أعود من العقل، ولا مصيبه أعظم من الجهل».