انديشه در اسلام، ص: 127
پدرش را بپوشد. «1» نه كسى آن پيراهن را از او خواسته و نه به او پيشنهاد ايثار آن شده است، بلكه خودش علاقه دارد آن را ايثار كند.
قرآن همه مردم را به تمام حقوق، چه حقوق مربوط به ديگران و چه حقوق مربوط به خود آشنا مىكند. انسان ضمن انديشه در قرآن، به پروردگار وصل مىشود و حقوق همه را مراعات مىكند. در اينصورت، قسمت عمدهاى از مشكلات مردم در سطح كشور حل مىشود و كشمكشهاى داخلى تمام مىشود.
پيرمرد ايثارگر
يادم هست يكبار در روزنامهاى مقالهاى از يك دكتر چاپ شده بود كه خيلى جالب بود. «2» نويسنده مقاله نوشته بود: من در اروپا و آمريكا تحصيل كردم و سپس در تهران مطب باز كردم. تمام مدت، فكرم در پى در آوردن پول بود. اين بود تا روزى براى خريد لوازم طبى به خيابانى از خيابانهاى جنوب شهر رفتم. در خيابان ناصر خسرو، پيرمردى را با جعبهاى پر از آينه ديدم كه در گوشهاى نشسته بود. يك تومان به او دادم و گفتم: دو ريالى مىخواهم! گفت: لازم دارى؟ گفتم: بله. او پنج دو ريالى نو به من داد و يك تومانم را هم برگرداند و گفت: اين لازم نيست! گفتم: چرا؟ گفت: اين دو ريالىها صلواتى است. پرسيدم: صلواتى ديگر چيست؟ گفت: صلواتى، يعنى اين دو ريالىها را مجانى به تو مىدهم. گفتم: تو مگر چقدر كاسبى مىكنى كه اين دو ريالىها را مجانى مىدهى؟ گفت: من همه منفعتم در بيشتر روزها صد تومان است. پنجاه تومان از اين پول خرج خودم و زن و بچهام است و پنجاه تومان ديگر را براى رضاى خدا دو ريالى مىكنم و به هر كسى كه كارش گير باشد براى تلفن زدن مىدهم؛ نصف براى ما و نصف براى مردم. حال هركسى كه مىخواهد باشد.
______________________________ (1). اشاره است به ايثار فاطمه زهرا، عليهاالسلام. شرح إحقاق الحق، آيت الله مرعشى، ج 10، ص 401: «أن النبى، صلىاللهعليهوسلم، صنع لها قميصا جديدا ليله عرسها وزفافها، وكان لها قميص مرقوع، وإذا بسائل على الباب، يقول: أطلب من بيت النبوه قميصا خلقا، فأرادت أن تدفع إليه القميص المرقوع، فتذكرت قوله تعالى: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»، فدفعت له الجديد، فلما قرب الزفاف، نزل جبرئيل وقال: يا محمد، إن الله يقرؤك السلام، وأمرنى أن أسلم على فاطمه، وقد أرسل لها معى هديه من ثياب الجنه من السندس الأخضر، فلما بلغها السلام، وألبسها القميص الذى جاء به لفها رسول الله، صلىاللهعليهوسلم، بالعباءه، ولفها جبرئيل بأجنحته، حتى لا يأخذ نور القميص بالأبصار، فلما جلست بين النساء الكافرات ومع كل واحده شمعه، ومع فاطمه رضى الله عنها سراج، رفع جبرئيل جناحه، ورفع العباءه، وإذا بالأنوار قد طبقت المشرق والمغرب، فلما وقع النور على أبصار الكافرات، خرج الكفر من قلوبهن وأظهرن الشهادتين».
(2). عنوان مقاله اين بود: «در آن قطعه از شهر ما چه مىگذرد؟ سرى هم به شهر ما بزنيد». (مولف)