انديشه در اسلام، ص: 215
مىشناسى، پدر و مادرم را نيز مىشناسى، اينها كه تو دست به خونشان بردهاى، در كربلا چه جنايتها كه نكردند و هر كارى با آنان بكنى استحقاقش را دارند، ولى مىدانى كه من بى تقصيرم!
با اينكه تمام تقصيرها بر گردن او بود، مىگفت تقصيرى ندارم. اينها آن قدر جَسور و بىحيا بودند! ميان زندانىها مثلى معروف است كه مىگويند: «اينجا همه بيگناهاند». شرط اول خلافكار بودن بىحيايى و پررويى است، لذا اگر پروندههاى مربوط به قتل و غارت و جنايت را ببينيد، همگى در پاسخ سوالهايى از اين دست: شما اتوبوس را آتش زديد؟ شما ده نفر را كشتيد؟ شما در فلان ساختمان بمب گذاشتيد؟ شما چاقو كشيديد؟ و ...، گفتهاند: ما بيگناهيم و كارى نكردهايم و اصلًا از جريان بىخبريم!
دقت در رفت و آمدها و معاشرتها
اگر انسان ديوار ساختمان كسى را خراب كند، تاوانش اين است كه آن را دوباره بسازد؛ اگر در تصادف به اتومبيل كسى خسارت وارد كند، بايد ماشين او را درست كند؛ پس چرا گمان مىكنيم گمراه كردن مردم عوضى ندارد؟ انسان بايد در رفت و آمدها و معاشرتهايش دقت كند و مواظب رفتار و گفتارش باشد تا كسى را از راه راست منحرف نكند. نبايد عامل انحراف مردم بود تا در روزگار پيرى، هنگامى كه خواستيم توبه كنيم، پروردگار نگويد هر كسى را كه گمراه كردهاى از گور بيرون بياور و بگو اشتباه كردم تا توبهات را بپذيرم.
همراهى فكر و مشورت
خوب است انسان هميشه فكر خود را با فكر ديگران كامل كند و بعد به عملى اقدام كند. پيامبر اكرم مغز عالم بود، اما وقتى پيشنهادى به ايشان مىدادند فكر مىكرد يا اگر كارى پيش مىآمد، عاقلان را گرد مىآورد و